هلينا مريم قائمی

تزيينات و عملكرد آن

شناخت تزيينات از تعريف آن آسانتر است. انسان با ديدن تزيينات به راحتي آن را تشخيص مي دهد. اين امر حتي درباره كساني كه با تزيينات مخالف هستند (مانند مدرنيست ها) نيز صدق مي كند. تزيينات را به شكل آرايه هايي كه بر روي سنگ، چوب و فلزات گرانبها تراشيده شده، و يا با گچ يا گل شكل گرفته و حتي به صورت چاپ شده بر روي سطوح صاف اين دسته از مواد، مي توان باز شناخت. همچنين، گستره ي متنوعي از سبك ها و موتيف هاي تزييني در عرصه ي معماري و هنرهاي كاربردي مانند سراميك، مبلمان و پارچه وجود دارد .
از اين رو، تزيينات بسيار پيچيده تر و نامحدودتر از آن است كه بتوان آن را در قالب يك تعريف محدود خاص گنجاند. اكنون، به تعريف واژه ي"تزيين" در دو فرهنگ لغت دهخدا و آكسفورد به ترتيب اشاره مي كنم . در لغت نامه ي دهخدا، تزيين اين گونه تعريف شده است : آراستن، آرايش، زينت دادن. در فرهنگ انگليسي آكسفورد، اين تعريف از تزيين به چشم مي خورد : 1ـ يك شيئ فرعي يا انضمامي كه اساسا" كاربردي است، اما اغلب جنبه ي تجملي يا آرايه اي نيز دارد. 2ـ عنصري كه براي آراستن، زيبا كردن و زينت دادن به كار مي رود و يا اينكه طبيعتا" چنين عملكردي دارد؛ زينتكاري و پيرايش. بنابراين، تزيين را مي توان به منزله ي آفرينش الگو (نگاره ـ موتيف) بر روي يك سطح توصيف كرد. ماتيس براي تعريف واژه ي تزيين از اصطلاح "تركيب بندي" استفاده مي كند و آن را "هنر قراردادن عناصر گوناگون به شيوه اي تزييني و به فرمان نقاش براي بيان احساساتش" مي داند . ويكتور هورتا ، طراح آرت نووي بلژيكي، اعتقاد داشت كه "تزيينات از طريق كمك به چشمان بينندگان براي توجه به ويژگي ها و حواشي موجود در فضا يا ساختمان، سبب ارتقاي معماري مي شود" . اين تعاريف، بيانگر اين امر در زمينه ي معماري است كه تزيين به خودي خود قابل بررسي نيست و ما بايد به واقع كاربرد تزيينات را مورد بررسي و كنكاش قرار دهيم. تزيين به طور خاص لايه اي به شمار مي رود كه در مقام زينت براي زيبا سازي يا تشديد كيفيت خاص يك سوژه (شخص، شئ يا فضا) عمل مي كند. از آنجا كه تزيين يكي از شرايط نمود سطح در معماري يا ديگر هنرهاست، اغلب آن را امري پيش پا افتاده و بي ارزش مي شمارند. برخي نيز بر اين باورند كه تزييناتي كه پوشاننده ي نماي بيروني اشياي هنري يا بناي معماري است، با شكل دلپذير خود آنچه را كه در پشت آن كمتر دلپذير يا نامطبوع است، پنهان مي سازد.
تزيينات عموما" به منزله ي عنصري تعريف مي شود كه منحصرا" براي ارزش زيبايي شناختي صرف به وجود آمده است. بنابراين، با توجه به اين تعريف، هدف"كاربردي" در تزيينات اهميت چنداني ندارد. با اين همه، ثابت شده است كه بسياري از جنبه هاي مرتبط با رويكرد نوين"كاركردگرا" همچنين بر اساس يك اصل زيبايي شناختي طراحي شده اند . شايد بتوان گفت بارزترين جنبه ي تزيين، كاركرد آن در مقام يك نماد است. تزيينات در بر گيرنده ي اسطوره ها و عقايدي است كه فرهنگ ها را تعريف مي كند. تزيينات همانا ساختن معنا و فراهم كننده ي شرايط براي ساختن معناست، چنان كه مي بينيم هر جنبه اي از هنر و معماري داراي معنا و مقصود است و عمل تزيين به خودي خود عملي از روي قصد و هدف شمرده مي شود . البته فرهنگ هاي گوناگون تأكيدهاي متفاوتي بر اهميت ظاهر فيزيكي انسان و متعلقاتش از منظر منزلت اجتماعي مي گذارند. براي مثال، تغييرات فيزيكي مي تواند با به كارگيري سبك و رنگ مو، لباس، لوازم آرايش، ايجاد تغييرات در بدن مانند خالكوبي و سوراخ كردن بدن با زيورآلات، جراحي پلاستيك، به كارگيري اشياي تزييني مثل گردنبند و دستبند و يا به كارگيري لوازم تغيير دهنده ي بدن يا لوازم پزشكي مانند لنزهاي چشم ، عينك و … ايجاد شود.
امّا، با ظهور مدرنيسم، معماراني مانند آدولف لوس ، والتر گروپيوس ، مايس وندر روه ، لو كُربوسيه و برخي از نويسندگان و هنرمندان مدرنيست از تزيينات انتقاد كردند (در حالي كه در جنبش مؤخرتر پست مدرنيسم اين گونه نيست). مدرنيست ها بر اين باور بودند كه تزيينات گرايش هاي پيچيده اي دارد و برچسب انحراف از فضا را بر آن نهادند. بنابراين، اين دسته از معماران طرفدار طراحي هاي ساده ، منطقي و ساخته و پرداخته شده با ماشين آلات (در تقابل با فراورده هاي دست ساز) بودند. از نظر ايشان، طراحي، زمان را هدر مي دهد و لازم است جاي خود را به استفاده از تكنيك هاي توليد انبوه وزيبايي شناسي بدهد . در اين جا به چند مورد از نقطه نظرهاي برخي از هنرمندان مدرنيست در باب تزيين و مخالفت هايي كه با آنها شده است، اشاره مي شود.
جنبش مدرنيسم بر آن بود تا با حك و اصلاح معماري، آن را از حالت تزييني خارج سازد و به حالت كاربردي درآورد. براي مثال، در معماري مدرن، ديوار سفيد رنگ و صاف از طريق كنارگذاري فعالانه ي تزيينات در سطح (مانند كاغذ ديواري) كه همچون لباس هاي كهنه و متعلق به زمان گذشته قلمداد مي شود، جايگزين همه ي سطوح مي گردد. آدولف لوس در بيانيه ي خود با عنوان "تزيين و جنايت"، تزيينات را نيرويِ كارِ هدر رفته مي خواند و اين ادعا، ريشه اي عميق در آرمانگراييِ "كارآيي" دارد كه سرچشمه اش توليد كارخانه اي مواد است. نظام پردازي و مكانيزه كردن تزيينات در كارخانه از راه تبديل شكلهاي طبيعي به سطوح ساده و تخت، و نيز توليد الگوهاي تكراري جلوه گر مي شود. به همين دليل، ما شاهد گرايش به هموار بودن و نرمي سطوح در اين دوره هستيم. مدرنيسم و مكتب باوهاوس جنبش هايي هستند كه از فايده گرايي و توليد استقبال مي كنند. از اين رو، آغاز تغيير در معماري، حركت از فضا سازيِ صِرف به سوي نوآوريِ خلاقانه در "كاربرد" بوده است. در اين مقطع زماني است كه طراحي صنعتي و معماري مدرن با يكديگر ادغام مي شوند، چنانچه مي توان اين ادغام را در فرآورده هاي خلق شده از سوي هنرمندان باوهاوس مشاهده كرد و تاثير اين روند تا امروز نيز ادامه داشته است. روند صنعتي شدن كه در پي چنين افكاري شكل گرفت (از اواسط تا اواخر قرن نوزدهم) ، دوره اي را در برمي گيرد كه در چارچوب كارخانه، تزيينات تبديل به يك الگو (نقش مكرر) مي شود . همچنين مدرنيست ها مخالف شيوه اي از معماري بودند كه تزيينات به كاررفته در آن، در برابر پذيرش تغييرات تكنولوژيكيِ بزرگ آن دوره مقاوت مي كرد، زيرا معتقد بودند اين گونه معماري فاقد صداقت در ارائه ي تصوير است. ويگلي اين عدم صداقت را نوعي "بي نظمي" مي داند و براي اين ادعا سخن آگوست پِرِه را نقل قول مي كند: "تزيينات هميشه پوشاننده ي يك نقص ساختاري است". با اين سخن، او در واقع مي خواهد بگويد كه ساختمان هايي كه بدون نقص ساخته شده اند، نيازي به تزيينات ندارند. ويگلي همچنين در ادامه مي افزايد كه تزيينات سطحي ضرورتا" بي نظمي نيست. برعكس، به علت ارائه ي يك نظم غير وجودي است كه تزيينات مي تواند بيشترين خطر را براي نظم داشته باشد .
رابرت كمپس معتقد است كه آدولف لوس با نگارش مقاله ي" تزيينات و جنايت" فهرستي از سوء استفاده هاي انجام شده از تزيينات را در مقام دسته بندي هايي از جنايت ارائه داد. امّا، در طبقه بندي خود اينگونه مطرح نكرده كه استفاده از تزيينات يك جنايت است . لوس درباره ي اين كه چه زماني تزيينات پذيرفتني است، منطق خود را دارد كه اساسا" متمركر بر مفاهيم تعصب آميز مانند "پيشرفت تمدن" است. كمپس مي‌گويد بحث و جدل لوس در واقع براي ارائه ي تعريفي از مفهوم Raumplan يا همانا اولويت حجمهاي در هم نفوذكننده ي فضاست كه به واسطه ي سطوح به درستي تزيين شده، بيان مي شود و نمود مي يابد.
وانگهي ، اُفليا ويلكينز معتقد است كه آدولف لوس در مقاله ي "تزيين و جنايت" با ذكر دلايل تاريخي و اقتصادي عليه تزيينات سخن گفته است و با جانبداري از هوش و عقل، اقتصاد و كارآيي، سرعت و خلوص، تزيينات را مقوله اي بدوي مي‌دانست كه هم به فرهنگ مدرن صدمه مي زند و هم تهديدي براي مردانگي و مردسالاري به شمار مي آيد. ازاين رو، آدولف لوس هنرهاي تزييني را هنري غير مدرن و زوال يافته مي داند و معتقد است كه طراحي مدرن بايد از ميان عدسي مردانگي نگريسته شود و تزيينات مقوله اي قديمي و زنانه به شمار مي آيد. به همين دليل، چنين ديدگاهي به واقع واكنشي تبعيض آميز و رويكردي جنسيتي به نقش روزافزون طراحان زن در آغاز قرن بيستم شمرده مي‌شود. در زبان مدرن، واژگاني مانند ساده، منطقي، توليد، خالص، اقتصاد و مردانگي تعريف كننده جنبش مدرنيست در آغاز قرن بيستم است. اين واژگان در مقابل واژگاني مانند هدر دهنده، زائد، الگو، تصنعي و بدن (به منزله زنانگي) قرار مي گيرد و "زنانگي كهنه و قديمي" را توصيف مي كند.
امّا، ظهور جنبش پست مدرنيسم (در تقابل با مدرنيسم) در عرصه هنر و معماري به منزله ي بازگشت ذكاوت و فراست ذهني، تزيينات و دلالت به درون اين حوزه ها به شمار مي آيد و در واقع پاسخي به فرماليسم "سبك بين المللي مدرنيسم " بود. در معماري پست مدرن عناصر و دلالت هايي از زمان هاي گذشته دوباره برگرفته مي شود و رنگ و نمادگرايي را از نو وارد معماري و هنرهاي ديگر مي كند. بنابراين، معماري پست مدرن "نو انتخاب گرا" (Neo–Electic) نيز توصيف مي شود، زيرا دلالت و تزيينات دوباره بر روي سطح بيروني نما باز مي گردند و جايگزين سطوح صاف و سفيد رنگ و سبك هاي مدرنِ غير تزييني مي شود. در حقيقت، خاستگاه مدرنيسم در "ميني ماليسم" و "كارآيي" حقيقي مواد و فقدان تزيينات است. در حالي كه پست مدرنيسم حركتي به معناي كنارگذاري قوانين سفت و سخت پايه گذاشته شده به دست مدرنيست هاي اوليه و نيز جستجوي سرزندگي و نشاط با به كارگيري تكنيك هاي ساخت و ساز، زاويه پردازي ها و دلالت هاي اسلوبي است. از ويژگي هاي سبك پست مدرن، استفاده از شكل هاي مجسمه گونه، تزيينات، ريخت شناسي انساني و ايجاد شكل هاي تداعي گر و تصوّري در ذهن بيننده است. اين ويژگي هاي فيزيكي با ويژگي هاي مفهومي معنا مانند چندگانگي، رمزهاي دوگانه ، كنايه، تناقض و اتكا به بستر خاص ادغام مي شود .
جيمي شِن معتقد است كه مدرنيست ها به جاي مطرح كردن اين بحث كه تزيينات نبايد در معماري و هنرهاي ديگر وجود داشته باشد، بهتر بود اين موضوع را به ميان آورند كه شكل كنوني تزيينات با بستر فرهنگي زمانه هم خواني و ارتباط ندارد. بنابراين، موضوع اصلي اين نيست كه تزيينات چه چيزي است و آيا بايد حذف شود يا خير. بلكه، بحث اصلي اين است كه تزيينات چه كاركردي مي تواند داشته باشد و با شرايط فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و غيره … هم خواني دارد يا نه. شِن مي افزايد كه قدرت كاركرد تزيينات را مي توان در همان مثالي كه آدولف لوس در مقاله ي "تزيين و جنايت" ارائه مي دهد، بازشناخت. لوس مي گويد مايل است به كفاش پولي بيشتر از آنچه سزاوارش است و انتظارش را دارد، بپردازد . لوس توضيح مي دهد كه اين كار مايه ي خوشحالي كفاش مي شود و شرايطي را فراهم مي كند كه كفش از اين پس فاقد هرگونه تزييني باشد. لوس در ادامه مي گويد: "با اين كار من او را از قلّه هاي خوشبختي به چاه بدبختي هدايت خواهم كرد. كار او كمتر مي شود، اما من همه ي لذتي را كه او مي برده است، از او زايل كرده ام". تزيينات براي اين كفاش معرف اوج مهارت و حاصل يك عمر تجربه و تلاش در زمينه اين هنر دستي اش است كه به كار و تجربه اش معنا مي بخشد. محروميت او از اين تزيين، به معناي هدر رفتن و زايل شدن دستاورد زندگي اش است و كار او را "غير انساني" مي كند. همچنين، پيامد چنين برخوردي مي تواند توليد فرآورده هاي با كيفيتي پست تر و نازل تر باشد. به عقيده ي شِن، انگيزه و تلاش بيشتري لازم است تا كفش دست ساز را با تزيينات كمتر به وجود آوريم. در نتيجه، كشمكش بر سر خود تزيينات نيست، بلكه بخاطر عواقب عصر ماشين واره و سكولار كنوني است و اينكه آيا يك طرح مي تواند دشواري ادغام شرايط صنعتي با محيط فرهنگي حاصله و عقايد يا بي اعتقادي هايش را فصل كند يا نه.
آدولف لوس مي گويد فقدان تزيينات نشانه ي يك جامعه ي پيشرفته است، زيرا تزيينات از لحاظ اقتصادي ناكارآمد و از لحاظ اخلاقي امري فاسد به شمار مي آيد.ي كي از دلايل مخالفت با لوس اين است كه تفاوت ميان "ساختار" و تزيينات بسيار ظريف و گاهي دلبخواهي است. براي مثال، طاق هاي نوك تيز و پشت بندهاي ساختمان هاي گوتيك، تزييني و در عين حال از لحاظ ساختاري ضروري هستند. نوارهاي رنگي ضرباهنگ دارِ آسمان خراش "سبك بين المللي" اثر پيِتروبلوشي نيز در واقع لازم و نه كاربردي، امّا مطمئنا" با تأثير تزييني شمرده مي شوند. علاوه بر اين، تزيينات معماري مي تواند مقاصد عملي مانند ايجاد توازن، مشخص كردن ورودي ها و كمك به جستجوي مسير را نيز تأمين كنند. يكي ديگر از دلايل مخالفت با لوس اين است كه از نظر افرادي مانند آون جونز ، تزيينات چيزي كمتر از نوعي دستور زبان كانتي ـ گوته اي نيست، دستور زباني كه اگر به درستي استفاده شود قادر به توصيف"انتزاعي" نظم هاي هندسي بنيادين در طبيعت است. همانگونه كه پيش تر گفته شد، تزيينات در مقام نماد در برگيرنده ي اسطوره ها و اعتقاداتي است كه فرهنگ ها را مي سازد و تعريف مي كند. از اين رو، نقش كاركردي و آييني هم مي تواند داشته باشد .
همچنين، آدولف لوس در بيانيه ي "تزيين و جنايت"، تزيينات را به منزله ي اختراع و نوع آوري انسان بدوي معرفي مي كند. لوس به توصيف گرايشي مي پردازد كه تزيينات را به منزله ي خصيصه اي مي شمارد كه با ظهور انسان جديد و تكامل يافته تر از لحاظ فكري و كنارگذاري ذوق و اشتياق بربري محورش براي برخورداري از تزيين، محو و نابود مي شود. در پرتو اين ادعا، ليلي داناهو خاطر نشان مي كند كه هفتاد سال پس از بيانيه ي لوس، گامبريچ كتابي را به نام حس نظم منتشر كرد و در آن ، همانند لوس بحث هاي بيولوژيكي و تكاملي را به ميان مي كشد، امّا يك نظريه ي مستقيما" مخالف با اعتقاد لوس ارائه مي دهد. گامبريچ مي گويد، تزيينات فرآورده هاي انگيزش بيولوژيكي براي به وجود آوردن يك ساختار زير بنايي است. او اضافه مي‌كند، "به اعتقاد من، موجودات در كشمكش براي موجوديت، يك حس نظم را به وجود آوردند، البته نه به اين علت كه محيط طبيعي زندگي شان به طور كلي منظم بود، بلكه به اين دليل كه ادارك نيازمند چهارچوبي است كه در مقابل آن بتوان انحراف از نظم و ترتيب را تعيين كرد". از نظر گامبريچ، تزيينات تعريف پيچيده تري دارد و در پيوند نزديك با روان آدمي است و فقط يك كاركرد غير فايده گرا قلمداد نمي شود. فكر آدمي همواره در پي ايجاد "توازن دقيق" ميان پيچيدگي و نظم است. به سخن ديگر، تزيينات شيوه ي محسوسي از تلاش براي سر و كار داشتن با روان آدمي، از طريق دستيابي به توازن ميان يكنواختي ملال آور و پيچيدگي است.
تزيينات را مي توان در ارتباط با فرهنگ هاي خاصي كه شكل ها و موتيف هاي منحصر به فرد تزييني را آفريده و يا تزيينات فرهنگ هاي ديگر را تحت تأثير قرار داده و يا در آنها تغيير به وجود آورده است، بررسي كرد. براي مثال، فرهنگ مصر باستان نخستين تمدن ثبت شده اي است كه تزيينات را به ساختمان هايش افزود. تزيينات به كاررفته در اين بناها برخاسته از اشكال دنياي طبيعي يا محيط پيرامون مصريان در آن شرايط خاص جوي، اقتصادي و اجتماعي بوده است. در اين ميان، مي توان به سر ستون ها و ديوارهايي اشاره كرد كه با تصوير پاپيروس و درختان نخل تزيين شده است. نمونه ي اين تزيينات را مي توان در تمدن هاي باستاني ديگر مانند ايران (موتيف ها و تزيينات به كار رفته در بناي تخت جمشيد و امثالهم)، چين، بين النهرين و غيره جست و جو كرد كه هر يك با توجه به شرايط آب و هوايي و باورهاي فرهنگي و اجتماعي هر ملت از موتيف هاي تزييني خاص خود براي معماري و ديگر هنرهاي كاربردي رايج در آن دوره استفاده مي كرد. در حقيقت، يكي از راه هاي به جسميت درآوردن باورها و اسطوره هاي هر قوم و فرهنگ استفاده از الگوها و موتيف هاي تزييني بر روي بناها و لوازم روزمره زندگي و حتي بدن انسان بوده است. براي مثال، خالكوبي يكي از آن تزيينات است كه به شيوه هاي مختلف استفاده مي شده و در هر فرهنگ نماد و جايگاه خاص خود را داراست ، به ويژه در فرهنگ هاي بومي .
خالكوبي در قاره ي اوراسيا (آسيا ـ اروپا) از زمان نوسنگي معمول بوده است و به هزاره ي چهارم و پنجم پيش از ميلاد باز مي گردد. خالكوبي هم منظور تزييني و هم كاربرد معنوي داشته است. خالكوبي بيانگر آيين هاي تشرف مربوط به طي مراحل مختلف زندگي يك فرد (عبور از نوجواني به سوي بزرگسالي)، بيانگر جايگاه و مقام در اجتماع، نماد وقف ديني و معنوي، زباني براي ابراز شجاعت، وسوسه گري جنسي، نشانه ي باروري، تمناي عشق، تنبيه، نظر قرباني، طلسم، حفاظت، نشانه ي انسان هاي مطرود، بردگان و مجرمان بوده است. ازاين رو، خالكوبي با تأمين اهداف گوناگون كاربردي، نقش هاي كاركردي متفاوتي (علاوه بر نقش تزييني صِرف) را نزد فرهنگ هاي گوناگون ايفا مي كرده است. بنابراين، با توجه به چنين رويكرد كاركردگرا در شقوق مختلف خالكوبي، مي توان با ادعاي لوس در بيانيه ي "تزيين و جنايت" كه مي گويد بوميان گينه پاپوآ از آنجا كه پوست بدنشان را خالكوبي مي كنند، جنايتكار و انسان هاي زوال يافته و فاسد (در حال سقوط از مرتبه ي انساني) هستند، و براي اين كارشان منشأيي شهواني قايل است، مخالفت كرد. افزون براين، مي توان گفت كه كاربرد خالكوبي در گذشته و در ميان فرهنگ هاي بومي با كاربرد امروزي آن تفاوت مي كند. امروزه، مردم براي آرايش خود، به دلايل مذهبي و جادوگري، و يا به منظور بيان نمادين تعلقشان به گروهي خاص (مانند دسته هاي جنايتكاران) به خالكوبي مي پردازند. خالكوبيگاهي نيز نشانگر يك قوم خاص و يا زير فرهنگ خاص است كه اعضايش از قانون يكساني پيروي مي كنند. در بسياري از فرهنگ هاي سنتي، خالكوبي براي بزرگداشت ميراث فرهنگي شان به كار مي رود. از منظر تاريخي، افول خالكوبي در ميان قبيله هاي سنتي و بومي اروپا همزمان با گسترش مسيحيت، پيشرفت تمدن و به وجود آمدن جامعه سرمايه داري بود كه كوشيدند بوميان را به مناسك و مذاهب خود در آورند و از اين رو، خالكوبي را امري كفرآميز و بدوي دانستند و سنت ها و عقايدشان را پست و بي ارزش قلمداد كردند.
همچنين، بر خلاف گفته ي لوس كه معتقد است تزيينات از منظر اقتصادي منجر به هدر رفتن نيروي كار انساني، پول و مواد اوليه مي شود، به كار گيري آنها براي شركت هاي چند مليتي در نظام سرمايه داري نوين غربي بسيار سودمند و فايده گراست، زيرا سبب افزايش ارزش افزوده ي كالا مي شود و پول هنگفتي را نصيب سرمايه داران مي كند. نمونه اش، رقابت كنوني ميان خودروهايي است كه با وجود برخورداري از مشخصات فني و توان موتوري يكسان، به علت برخورداري از طراحي و تزيينات خاص كه براي آن ها در رسانه هاي عمومي تبليغات بسياري نيز انجام مي گيرد، با قيمتي بالاتر از ديگر خودروها در بازار عرضه مي شوند. مثال ديگر، نقش لوگوها و نشانه هاي تجاري به منزله ي نوعي تزيين از حدود نيمه ي دوم قرن بيستم به اين سو است كه بر ارزش افزوده ي كالا مي افزايند.
بر خلاف ادعاي لوس كه معتقد است مردم و جامعه ي غرب ديگر از تزيينات خوششان نمي آيد و اين مثال را بر مي شمرد كه انسان غربي، كيف ساده ي سيگار را به كيف مشابه ديگري كه پوشيده از تزيينات است ترجيح مي دهد، بايد خاطر نشان كرد كه امروزه بسياري از صاحبان لوگوهاي شناخته شده در غرب با استفاده از چاپ لوگوي تجاري خاص خود به شيوه هاي گوناگون بر روي پوشاك توليدي شان به منزله ي تزيين، آن را با قيمت بالاتري نسبت به كالاهاي مشابه (البته بعضا" با كيفيت پايين تر) و فاقد مارك شناخته شده در قالب تزيين، عرضه مي كنند (البته نمي توان منكر گاها" كيفيت برتر آن محصولات نسبت به كالاهاي صرفا" مشابه از لحاظ ظاهري شد). اين امر موجب شده است تا افراد برخوردار از توان مالي و طبقه اجتماعي بالا، خريدِ اين دسته از محصولاتِ برخوردار از برندهاي معروف با هزينه گزاف را به ابتياع كالاهاي ساده تر و مشابهي كه با قيمت نازل تر نيز عرضه مي‌شوند، ترجيح دهند. كاركرد لباس و كفش براي محافظت از بدن است. يك لباس ساده يا حتي يك كيسه يا گوني هم مي تواند اين نقش را ايفا كند. امّا، يك كفش لويي ويتون (Louis Vuitton) يا يك كت و شلوار جفري بين (Geoffrey Beene) با تزييناتي كه دارد، بسيار زيبا تر است، هم از نظر پوشش و هم از نظر نگاه كردن. اين واقعيت، نشان دهنده ي استفاده از نقش تزيينات به گونه هاي مختلف در افزايش ارزش افزوده ي كالا و ارزش زيبايي شناختي آن است، تا به آنجا كه برخي توليدكنندگان در كشورهاي جهان سوم (و برخوردار از نيروي كار ارزان) يا حتي بعضا" در خود كشورهاي غربي، با كپي سازي و سوء استفاده از طراحي خاص و لوگوي منحصر به فرد يك برند معروف براي كالاهاي توليد انبوه شده و بدون كيفيت خود، آن را با قيمتي كاذب و بالاتر از ارزش اصلي و حقيقي كالا (كه تا پيش از آن، نشانه ي لوگوهاي تجاري بر آنها چاپ نشده بود)، تحت عنوان محصولات آن شركت معروف به مشتريان عرضه مي كنند. آن دسته از افرادي كه قادر به خريد اصل آن محصول نيستند، از اين گونه محصولات كپي شده استقبال مي كنند و با پرداخت مبلغي كمتر از ارزش واقعي آن برند، صاحب آن كالا مي شوند و اين امر باعث تشويق اين دسته از توليد كنندگان و ادامه كار سرمايه داراني مي شود كه اين سوء استفاده را به عمل مي آورند. در نتيجه، چنانچه تزيينات تا اين اندازه براي افراد يك جامعه ارزشمند نبود، چنين بهره برداري ها و سود جويي هاي اقتصادي و رفتارهاي غير اخلاقي انجام نمي گرفت. حتي اگر بنا برگفته ي لوس عامل اصلي دررواج تزيينات دولت و حمايت هاي آن باشد، در واقع افراد يك جامعه هستند كه از روي اختيار و با خريد آن كالاها از برنامه ها و اهداف دست اندركاران استقبال مي كنند. اين موضوع را حتي مي توان نزد افراد تحصيل كرده ي جامعه نيز مشاهده كرد.
البته به نظر مي آيد اين امر را نبايد فقط از جنبه اقتصادي بررسي كرد. چنان كه گامبريچ هم اشاره مي كند، ميان اين تزيينات و روان آدمي ارتباط پيچيده اي وجود دارد و از اين رو، حتي مي توان آن را از ديدگاه روانكاوي نيز بررسي كرد.
با توجه به مباحثي كه در بالا مطرح شد، مي توان گفت كه نقش تزيينات در معماري نيز همانند نقش اسلوب و مُد و لوگوهاي تزييني در البسه است. به سخن ديگر، تزيينات نيز همان نقشي را در معماري ايفا مي كنند كه زيبايي شناسي و كيفيت و سبك روز در پوشاك. گوناگوني در پارگينگ خانه ها و تزيينات متفاوتي كه در آنها به كاررفته است، نمونه اي ديگر از اين دست به شمار مي آيد. هم زمان با پيشرفت تكنولوزي در دنياي امروز و فقط با فشار دادن يك دكمه بر روي ابزار كنترل از راه دور، مي توان در پاركينگ را از فاصله اي چند متري باز كرد. حتي گاها" مواد اوليه ي به كار رفته در ساخت آنها نيز تغيير كرده است و اين امر به راحتي امكان استفاده از تزيينات متفاوتي را كه تا چند سال پيش شرايط استفاده از آنها وجود نداشت، امكان پذير ساخته است. اين در حالي است كه كاربرد آن در نسبت به گذشته هيچ تغييري نكرده و همواره نقش يك ورودي را براي خودرو ايفا مي كند. از نمونه هاي ديگر، مي توان به آيفون هاي تصويري و پريزهاي برق خانه اشاره كرد. كاركرد و نقش پريزهاي برق تغيير نكرده است، امّا تزيينات و طرح هاي به كاررفته در ساخت انواع گوناگون آن دچار دگرگوني شده است ( براي مثال، توليد پريزهاي ديمر دار) و ما شاهد استفاده ي انبوه اين گونه كالاها نسبت به كالاهاي قديمي تر با كاركرد مشابه، از جانب معماران هستيم. هر چند اين دگرگوني سبب افزايش قيمت افزوده ي خانه شده، مصرف كنندگان همچنان از اين دسته كالاها استقبال مي كنند و استفاده از آنها را براي خانه يشان ترجيح مي دهند. اين امر درباره ي ديگر لوازم مصرفي خانه همانند لوستر ، يخچال ، گاز و امثالهم نيز صادق است.
مثال هاي ياد شده نشان مي دهد تزيينات نه فقط با وجود پيشرفت تكنولوژي و تغيير زندگي انسان مدرن جايگاه والاي خود را از دست نداده، بلكه حتي تلاش شده است تا با تغيير در روش ساخت و نوع مواد اوليه به كار رفته در كالاهاي مصرفي، امكان استفاده از انواع نوين تزيينات به شيوه هاي گوناگون آسان تر شود. به بيان ديگر، امروزه طراحي يك كالا فقط به صِرف جنبه ي كاركردي آن انجام نمي‌پذيرد، بلكه توجه به جنبه ي زيبايي شناسانه و تزييني آن نيز در اين امر نقش بسزايي را ايفا مي كند.
در نتيجه، با توجه به آنچه در بالا مطرح شد، نمي توان گفت كه تزييني وجود ندارد يا اينكه استفاده از آن، جنايت است. علاوه بر اين، برخي محققان بر اين باورند كه حتي معماري مدرن با آن كه كوشيده است تزيينات را از جايگاه والاي خود فرو كشد، هيچگاه حقيقتا" غير تزييني نبوده است، بلكه تزيينات به شيوه هاي گوناگوني در سازه ها اعمال شده و همگي يكسان نبوده اند (حتي گاها" بعضي تزيينات جزو بنيادين و ساختاري سازه هاي معماري به شمار مي‌آمده است) و معماران مدرنيست نيز هيچگاه عليه تزيينات نبوده اند.

Unless otherwise stated, the content of this page is licensed under Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 License