نرگس شایق

به نام خدا

بررسی زیبایی شناسانه ی فرش ماشینی

قدمت اولین فرش یافت شده در جهان، یعنی قالی پازیریک، به حدود 600 سال قبل از میلاد بازمی گردد.این فرش که در دره ای به همین نام، در سیبری ، در میان یخبندان های دائمی آن منطقه ی سردسیری کشف شده است، به احتمال نزدیک به یقین، بر اساس شواهد و قراین موجود، در ایران ، و در دوره ی هخامنشی بافته شده است و توسط پادشاه ایران به یکی از پادشاهان سکایی هدیه داده شده است. در مورد پازیریــک در کتاب ها و مقالات مربوط به فرش به تفصیل سخن گفته شده است و در این مقاله دلیلی برای توضیحات بیشتر وجود ندارد. در ایران در طی همه ی این قرون، یعنی از زمان هخامنشیان تا به امروز، فرش دستباف جزء لاینفک هنر و صنعت ایرانی بوده است. از اواخر دوره ی صفویه با زیاد شدن راه های ارتباطی میان ایران، کشورهای همسایه ی او و نیز کشورهای اروپایی، فرش به هنر- صنعتی تبدیل شد که بر اقتصاد کشور تاثیری مستقیم می گذاشت، که این تاثیر تا به امروز نیز ادامه دارد.
تا پیش از حدود صد سال گذشته، بافت فرش به صورت کاملا سنتی انجام می گرفت. الیاف به کار رفته در آن از پشم، پنبه و ابریشم طبیعی بود که با ریسندگی دستی، با دوک هایی مخصوص توســـط زنان روستایی و عشایری ریسیده و به کمک رنگهای گیاهی، حیوانی و یا معدنی رنگرزی می شد. ولی به مرور زمان، با صنعتی شدن جوامع، پیشرفت علومی همچون علم شیمی و نیز افزایش ناگهانی جمعیت و ترویج زندگی شهرنشینی، دیگر مواد اولیه ی کاملا طبیعی برای تولید فرش دستباف جوابگوی نیاز آن جمعیت رو به رشد نبود. ازاین رو تولیدکنندگان در صدد استفاده از الیاف مصنوعی برای بافت قالی و نیز رنگرزی آن ها با مواد رنگزای شیمیایی برآمدند. اما در این میان باز هم یک مساله باقی می ماند و آن هم صرف زیاد وقت و انرژی انسانی برای بافت یک فرش دستباف بود، که این با تبعات صنعتی شدن در جامعه متناقض می نمود. روز به روز بر تعداد جمعیت کشــورها و در پی آن بر تعداد خانه ها و خانه وارها افزوده می شد و شــهرها مملو از سکنه ای می شد که برطبـــق عادتی دیرینه خانه هایشان نمی توانست فاقد مفرش باشد. و البته که روند کند تولید فرش دستباف جوابگوی نیاز چنین جامعه ای نبود. این پدیده با گسترش علوم و صنایع همراه بود. همه ی تولیداتی که روزی به وسیله ی دست انجام می شد، امروز دیگر باید به ماشین های عظیم الجثه ای واگذار می شد که در کمترین زمان بیشترین فرآورده را تولید کند.
فرش نیز از این قاعده مستثنی نبود. اختراع ماشین هایی که بتواند کار طاقت فرسا و وقت گیر رنگرزی و ریسندگی الیاف، بستن تارها بر روی دار قالی و گره زدن بر روی آن ها، خواندن نقشه و کوبیدن پود را به راحتی و با سرعتی فوق العاده بیشتر انجام دهد امری طبیعی و متناسب با نیاز روز بود.کارخانه های فرش ماشینی می توانستند به سرعت، فرش هایی با قیمت بسیار کمتر نسبت به نوع دستی آن تولید کنند و در اختیار جامعه ی رو به رشد قرار دهند. از سویی دیگر، همان طوری که ذکر شد با صنعتی شدن جامعه و به وجود آمدن اقتصاد سرمایه داری و در نتیجه ی آن، افزایش تضاد طبقاتی در این جوامع و پیدایش قشری از مردم که توانایی خرید کالاهایی همچون فرش دستباف که روز به روز بر قیمت آن افزوده می شد را نداشتند، نیاز به نوعی مفرش برای خانه ها با شکلی مشابه همان فرش های دستی، ولی با قیمتی نازل تر بسیار احساس می شد. ولی آیا این فرش ها از نقطه نظر زیبایی، کیفیت و مرغوبیت مصالح و نیز دوام و ماندگاری قابلیت رقابت با نوع دستی آن را دارد؟
با توجه به این نکته که مواد اولیه ی مورد استفاده در تولید قالی ماشینی، یعنی الیاف و نوع رنگرزی آن ها، به روش کاملا مصنوعی و شیمیایی انجام می گیرد و عمل گره زدن بر تارها نیز با دست انجام نمی شود، می توان با کمی فکر به راحتی نتیجه گرفت که فرش ماشینی هیچ گاه نمی تواند از نظر دوام، ماندگاری و پاخور بودن با فرش دستی رقابت کند. حتی تا پیش از پنجاه سال گذشته بهخاطر جلوگیری از جدا شدن پرز قالی از تار آن، پشت فرش ها را با چسب مخصوصی می پوشاندند. اما در اینجا یک نکته قابل ذکر است و آن توانایی یک نیروی غیر انسانی یعنی همان ماشین بافت در به دست آوردن ابعاد دقیق و ریاضی گونه ی فرش است. مشکلاتی از قبیل سره داشتن، بالا زدگی، کج بودن و … را می توان در بسیاری از فرش های دستبافی که توسط بافندگان ناشی و یا فاقد توانایی فیزیکی بافته شده اند مشاهده کرد. این مشکل در ماشین هایی که با برنامه ای مشخص و از پیش تعیین شده بافت فرش را انجام می دهند، به راحتی قابل حل می باشد.
نکات ذکر شده اشارات مختصری به مقایسه ی ویژگی های فنی بافت در فرش های ماشینی و دستباف داشت. ولی آیا از نقطه نظر زیبایی شناسی می توان این دو نوع بافته را با یکدیگر مقایسه کرد؟
طرح اولین فرش هایی که به صورت ماشینی بافته و به بازار عرضه شد بسیار به طرح فرش های دستباف نزدیک بود و ما در آن نمونه ها می توانیم سبک های رایج در قالی بافی مناطق مختلف را شاهد باشیم. این امر شاید به این دلیل بود که این قالی ها بتواند جای خالی فرش دستباف را در خانه ها پر کند، بدون اینکه تفاوت قابل ملاحظه ای را از لحاظ بصری در اشخاص ایجاد کند. اما آیا روح آن طرح ها در هر دو نوع بافته مشابه است؟
به طور کلی در هر منطقه ای از جهان که بافت قالی رواج دارد، جدا از تکنیک های خاص بافندگی در آن منطقه، طرح های مشخصی وجود دارد که ریشه ی آن ها را می توان در باورها، آئین ها، اساطیر و مذاهب آن منطقه جستجو کرد. این طرح ها توسط اشخاصی بر روی دار قالی بافته می شود که خود در این فرهنگ ها زاده شده اند و همواره روحشان با آن اصالت ها عجین بوده است. بنابر عقیده ی شخصی من، اگر با چشم دل به این طرح ها بنگریم، روح بافنده را در تک تک گره های قالی می توانیم مشاهده کنیم، حال آنکه وقتی همین طرح ها توسط ماشین بر تار و پود فرش نقش ببندد، حتی در حالت کاملا مشابه نیز فاقد روح می باشد. هم چنان که این نکته را در سایر صنایعی که در جامعه ی امروز به تولید انبوه آن ها نیازمند بوده ایم، به روشنی می بینیم.
حال با تکیه بر نکاتی که در مورد روح حاکم بر نقوش فرش اشاره شد، آیا به راستی می توان تولیدی فاقد روح انسانی را در زمره ی آثار هنری که دارای ارزش زیبا شناسانه می باشد قرار داد؟ آیا می توان در توضیح یک اثر هنری، روح را جزء جدایی ناپذیر آن و نیز جه تمایزش با یک اثر کاربردی غیر هنری دانست؟
هنگامی که برای نوشتن این مقاله از تعدادی افراد در مورد زیبایی فرش ماشینی نظرخواهی می کردم، خانمی در این زمینه مثال جالبی را عنوان کرد. او تفاوت فرش ماشینی و دستباف را مانند تفاوت گز سنتی با گز چیداک، که در واقع گزی است که تماما به صورت ماشینی تهیه می شود، می دانست و می گفت گز چیداک گز نیست بلکه فقط ظاهر گز را داراست و طعمی شیرین دارد!!!
با نگاهی دیگر می توان به نظم ریاضی واری که بر نقوش فرش های ماشینی حاکم است، خرده گرفت. نقوشی که به کمک ماشین بر تار این فرش ها نقش می بندد چنان حساب شده و دقیق هستند که به نظر من نظمی خسته کننده به آن داده و گاهی آن را تا حد زیراندازی مانند یک موکت معمولی پایین می آورد. درست است که به دست آوردن ابعاد صحیح و رعایت تناسبات و تقارن در طرح فرش از مهارت های بافنده ی آن به شمار می رود، ولی گاهی همان خطاهای مختصر که به صورت عمدی یا غیرعمدی در حین بافت نقشه توسط بافنده به وجود می آید، بارها و بارها بر ارزش هنری دستبافته می افزاید. البته شایان ذکر است که این امر در قالی هایی که با طرح های ذهنی باف و یا به صورت گبه بافته می شود بیشتر صادق است، ولی در مورد قالی های شهری با نقشه های کاملا منظم نمی توان آن را با قطعیت ذکر کرد.
امروزه با توجه به تغییر سلیقه ی مردم و یا به عبارتی دیگر بنابر مد روز، گرایش به سمت فرش هایی با طرح های هرچه ساده تر، زمینه های خلوت تر و اشکال هندسی بسیار بیشتر شده است. در حال حاضر بازار جهانی فرش دستباف بیشتر در خدمت گبه ها، قالی هایی با نقوش شکسته و هندسی و به طور کلی با طرح های عشایری و ر.ستایی است.از این رو تولید کنندگان فرش ماشینی نیز مطابق با این تغییر در صدد بر آمدند تا تولیدات خود را هرچه ساده تر و با تزئینات کمتر به بازار عرضه کنند. در سال های اخیر طرح های گبه مانند را به وفور در قالی های ماشینی که در بازار وجود دارند می بینیم. ولی آیا می توان این طرح ها را با طرح گبه هایی که توسط زنان ایلیاتی با آن نقوش ساده و ابتدایی که به شدت متاثر از طبیعت پیرامونشان، اتفاقات روزمره ی زندگی پرمخاطره شان و نیز هیجانات، شادی ها و دلمردگی های درونی شان نشات می گیرد مقایسه کرد؟ قالی های ماشینی با طرح گبه فقط کپی نابرابری از اصل دستباف آن است. یک ماشین چگونه می تواند این همه احساس را بر روی تار فرش ها منقوش کند؟
حال اگر با رویکردی دیگر به فرش های ماشینی نظر کنیم، می بینیم که امروزه فرش هایی در کارخانه ها تولید می شود که به جهت زیبایی، بسیار مورد علاقه ی عامه ی مردم می باشند. فرش ماشینی متولیان و تولید کنندگان توانا و سرمایه داری دارد که با آگاهی کامل از نیاز بازار، دست به تولید انبوه می زنند. در بیشتر طرح ها و رنگ های انتخابی توسط طراحان آن هابسیار مورد پسند مشتریان بوده، تا جایی که حتی امروزه کسانی هستند که به رغم دارا بودن توانایی مالی برای خرید فرش دستباف، و با وجود آگاهی از افت ناگهانی و زود هنگام رُخ فرش، دست به خرید فرش ماشین باف می زنند، که این صرفا می تواند به خاطر تنوع، نوآوری، زیبایی و عامه پسند بودن آن باشد. همچنین با پیشرفت قابل ملاحظه ای که در زمینه ی هنر بسته بندی و عرضه ی کالا در بازار ها و نمایشگاه های جهانی به وجود آمده است، و نیز رقابت در توزیع و نوع تبلیغات آن ها، امروزه ما شاهد گالری ها و نمایشگاه های زیبا و مجللی هستیم که به تجارت فرش های ماشینی مشغول می باشند. این نمایشگاه ها و فروشگاه ها کاملا علمی و آگاهانه چنان به چیدمان فرش ها می پردازند، که مشتری را به اوج لذت بصری برسانند. دانش چگونگی استفاده از نور و رنگ در دکوراسیون نیز در این امر به آن ها کمک می کند تا کالای خود را زیبا تر از آنچه که هست به نمایش گذارده و جلب مشتری کنند. و صد البته که خصایصی همچون خلاقیت و نوآوری، تنوع، به روز بودن، چیدمان صحیح کالا در نمایشگاه ها و … که ذکر شد، در زمینه ی فرش دستباف در کشور ما بسیار بسیار نادیده گرفته می شود.
ولی آیااین زیبایی کم دوامی که به کمک مواد و رنگ های شیمیایی در فرش های ماشینی به چشم می خورد و با ایجاد یک لذت بصری خام و یا حتی کاذب خانه ها را مجلل می سازد می تواند زیبایی هنری محسوب شود؟
حال با توجه به نکاتی که در مورد زیبایی ظاهری فرش ماشینی اشاره شد، می توان به راحتی نتیجه گرفت که این نوع زیر انداز علاوه بر جنبه ی کاربردی اش، عنصر تزئین را نیز در بطن خود داراست. زنان خانه دار بر اساس مد روز و نیز سلیقه ی خود جاهای مختلف خانه را با انواع گوناگونی از فرش ماشینی تزئین می کنند و به تناسب رنگ دکوراسیون خانه شان قالی هایی استفاده می کنند که بر زیبایی محل زندگی شان بیفزاید. پس در بحث در مورد زیبایی شناسی فرش ماشینی عنصر تزئین را نمی توان نادیده گرفت.
ولی آیا هر شیء تزئینی دارای ارزش هنری و زیبا شناسانه است؟ با اندکی تفکر به راحتی می توان به این سؤال پاسخ منفی داد، چراکه اگر می شد هر عنصری که جنبه ی تزئین دارد دارای ارزش زیبایی شناسانه باشد، پس به ناچار باید در مورد تک تک اشیاء موجود در خانه های امروزی به بحث پرداخت و حتی مثلا سرویس های بهداشتی لوکس و زیبایی را که برای تزئین در خانه ها به کار می رود را در زمره ی آثار هنری قابل بررسی دانست!!!
آنچه مسلم است اینست که در این جوامع که روز به روز صنعتی تر و مدرن تر می شوند و با این ایده ی اقتصادی که هر کالایی باید عمر محدودی داشته باشد تا چرخه ی اقتصادی جوامع سرمایه داری از حرکت باز نایستد، وجود زیر انداز های ماشینی و کم دوام در بازار ها امری ضروری به نظر می رسد. ولی باید با آگاهی مرز بین یک کالا که صرفا جنبه ی اقتصادی ، کاربردی و تزئینی داشته و روح انسان در آن نقشی ندارد را با یک صنعت دستی که ریشه در فرهنگ، اصالت، تفکر و روح انسانی دارد را مجزا کرد.
نرگس شایق
فروردین87

Unless otherwise stated, the content of this page is licensed under Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 License