الهام طوقيان

رابطه میان هنر زنانه و هنرهای تزئینی چیست؟

هنر، یکی از عناصر اصلی هر تمدنی می باشد که از همان ابتدا که به مراحل عالی رسیده است، شاهکارهای بیشماری را در رشته های مختلف عرضه کرده است.در کنار این آثار از همان ابتدا هنر تزئینی به چشم می خورد.مراد آن دسته از هنرهائی است که در زیبائی نقش و گویائی طرح، نمود یافته است.قصه نخستین هنر، تزئین است و نه شبیه سازی و این اصل است که از ابتدا از آن پیروی می شده است که علاوه بر جنبه زیبائی -شناسی کاربرد معنوی و اعتقادی را هم در بر داشته است که از خصوصیات آن تقویت مهارتهای دستی بود. اغلب،این هنرها ،از جمله هنرهای سنتی خانگی مانند دوختن روتختیهای تزئینی ، گلدوزی و سوزن دوزی ، را هنرهای زنانه می نامند.

هنر هم آنجا که رخ می دهد از جنسیت سر بر می تابد ،چیزی فراتر از ایده آگاهی و ناخودآگاه جمعی ماست.واژه زنانه گروهبندی دلبخواهی است که مرد سالاری برای ظاهر زن یا رفتار او به کار می برد، به حالتي اطلاق مي‌شود كه آن حالات را نسبتاً زنانه تلقي مي‌كنيم. ملايم‌ بودن، لطيف بودن و جثه‌ي كوچك.
برای گویاتر شدن این مسئله و بهتر شناختن نوع گسستی که از این تبعیت و وابستگی در هنر معمولا رخ می دهد گریزی به نظریات فروید طی سه مقاله ای که پیرامون نظریه جنسی دارد،می زنیم: وی با پیگیری آنچه شناختی زیست شناسی از تفاوت زن و مرد است،دلایل ایجاد تشخص جنسی و رشد آگاهی که بر اساس آن جنسیت تعریف می شود را در مردان بنا به نفی مادر و ممنوع دسترسی به روان مادرانه تعریف کرده که در نهایت منتهی به عقده ادیپ به شکل بروز سرکوب مردانه می شود و در زنان آن را به شکل گرفتن عقده حقارت پیرامون نوع خواص توان جنسی مردانه می داند.زیست هنر در وضع و بستر واقعی خود چیزی فراتر از چنین تقسیمی است و جدا از شرایط جامعه تن به آن نداده و آن را نمی پذیرد.هر چند هنر آنجا که به زنان مربوط می شود در طول تاریخ معمولا از سوی اقتدار مردانه کم اهمیت جلوه داده شده است.

در مورد رابطه میان هنرهای تزئینی و هنر زنانه چند پرسش اساسی را می توان مطرح نمود:
آیا هنر تزئینی تنها با پشتوانه زنان خلق شد؟ سهم مردان در شکل گیری و پیدایش آن به چه میزان بوده است؟خلق هنر تزئینی و همه گیر شدن آن چه تاثیری در هنر به مفهوم کلی بر جای گذاشت؟

هنرمند زن اين انديشه را به چالش مي‌کشد که ارزش‌هاي عمده هنری با زيبايي‌شناسي تعيين مي‌شود. زيبايي‌شناختي بيشتر براي تعمق و غور در هنر است تا کاربرد در آفرينش هنري، و صورت مثالي فردي خلاق را ترسيم مي‌کند که بايد به‌عنوان ارزش‌هاي مستقل تفسير و بررسي شود.وقتی به زیبائی شناسی بپردازیم ،گره کار از دوره افلاطون و دوره تاریخی یونانی به بعد بیان می شود.پایه های زیبائی شناسی اولیه هنر هم مبنائی مردانه داشتند.طرد آگاهانه معیارهای هنرهای زیبا ،یکی از ارکان مهم ایشان بود.
این نگرش زمینه را برای به وجود آمدن سلسله مراتب اجتماعی در میان طبقات اجتماعی فراهم کرد.هنرهای زیبا به سمت اشراف و افراد طبقه بالا و آثار کاربردی مختص افراد طبقه پایئن شد. نه تنها میان هنر و صنایع دستی گسستی به وجود آمده،بلکه در این بحث سلسله مراتب هم مطرح شده و هنر شانی برتر و ذاتاً ارزشمند تر از نسبت به صنایع دستی به دست آورده است.به این ترتیب ،در هنرهای نازل تر ،یا صنایع دستی _ یا هنرهای تزئینی_ به فعالیت فکری چندانی نیاز نیست و در این گونه هنرها باید بیشتر به فکر تقویت مهارتهای دستی بود.اغلب،این هنرها ،از جمله هنرهای سنتی خانگی مانند دوختن روتختیهای تزئینی ، گلدوزی و سوزن دوزی ، را هنرهای زنانه می نامند.از این رو ، اگر ما فعالیتهای هنری زنان را محدود به هنرهای زنانه و خانگی بدانیم در واقع مانع ورود آنان به قلمرو هنرهای زیبا و فاخر شده ایم.
در طول تاریخ هنر نابغه به "مرد" گفته می شد و نبوغ امری مردانه بود و از این جهت زنان اگر هم می خواستند مطرح شوند باید ویژگیهائی را از خود بروز می دادند که جنسیت زدائی شده بود.در آن صورت می شد به عنوان هنرمند خوب دربارشان فکر کرد.ما همیشه بنا به زیبائی شناسی ،هنر را محصول خلاقیت یک فرد نابغه (مرد ) می دانستیم.کم کم هنری مطرح شد که نه تنها مرد نیست،بلکه زن است و نه تنها محصول خلاقیت فرد نیست،جمع است.این نقطه عطفی بود که فقط مسائل زنانه را مطرح نکرد بلکه پایه های تاریخ هنر و فلسفه را هم به لرزه در آورد و دیدگاههای جدیدی را بیان کرد.

هنر زنانه در تضاد با نابغه انگاری هنرمند و نقد فردیت هنرمند می باشد.به همین خاطر به تولید آثار هنری گروهی می پردازد.زیرا بر اساس زیبائی شناسی آن فرد باید توجه خود را معطوف رابطه میان هنر با هنرمند، طبیعت،فرهنگ و دست آخر بافتهای عینی و واقعی معطوف کند.زنان می خواستند تمایزشان را با جهان مردانه به صورت مشخص نشان دهند.به همین خاطر در مواد،تکنیک، موضوع و اینکه انفرادی عمل شود یا گروهی کاملا متمایز بودند. زنان در مقایسه با مردان لزوما آثار متفاوتی خلق می کنند و تجربه و درک زنان از آثار هنری می تواند متفاوت با تجربه و درک مردان از آثار هنری باشد.

از جمله نقد دریدا به متافیزیک غرب این است که اندیشه فلسفی و علمی غرب همواره زندانی عناصری دو قطبی بوده است که هرگز نتوانست خود را از بند این زندان برهاند.این دو قطب همواره در سلسله مراتبی جای دارند که در آن ارزش یکی برتر از دیگری است و حتی در مواردی آشکارا یکی نفی دیگری است.
فیلسوفانی مانند کانت می گوید :زن باید نگریسته شود.لذا در این سلسله مراتب بخشی از هنرهای تزئینی به زنان واگذار می شود که حسی تر هستند و به زیبائی توجه می کنند.کم کم زنان اهمیت پیدا می کنند ، اما هنرشان به نوعی پست می شود.

اهمیت تمایز بین هنرهای زیبا و هنرهای تزئینی در ارزشیابی خلاقیت های زنان نقش مهمی دارد.تا هنگامی که آثار هنری خلق شده توسط مردان همراه با موضوعات مختلف مثل مسیح، جنگ ها و … وجود داشت ، موضوعات زنانه و هنر های تزئینی که موضوعاتی خانگی بودند،ارزشی نداشتند. توصیفی که جامعه از زنانگی ارائه می دهد نه تنها بر ارزیابی آنچه زنان انجام می دهند،بلکه بر میزان ارزشی که می توان بر کار آنها قائل شد هم تاثیر می گذارد.سابقاً ،اغلب زنان را با سوژه هائی که در حین انجام کار هنری به آن می پرداختند،یکی می دانستند.مثلا، نقاشان زن را تشبیه می‌کردند به همان گلهای ظریف و زیبائی که در نقاشی‌هایشان می کشیدند. در گذشته تشبیه میان هنرمندان زن و سوژه هایشان کاملا عادی بود، اما مسخره است که بخواهیم مجسمه داوود میکل آنژ و هیکل مردانه آن را به هیکل سازنده آن تشبیه کنیم.

هنرمندان زن در آثارشان متریالهای زنانه و خانگی را که هیچ گاه در تاریخ هنر متریال تولید اثر هنری نبودند، کشف کرده و توجه ویژه نسبت به رنج چشم پوشی شده ی زنان در سنتهای هنری که در مقایسه ،در مقابل نقاشی و مجسمه سازی از ارزش کمتری برخوردار بودند،نشان دادند.در این میان میریام شاپیرو ،یکی از بهترین نمونه های این دسته هنرمندان می باشد.وی در آثارش بر تزئینی بودن آثار هنری ارزش گذاشت و این ارزش را وارد هنرهای تجسمی کرد.

گزيلدا پولاك و دبورا چري دو مورخ هنرزنانه، درباره‌ي مقام زنان در هنرهاي زيبا، نكته‌اي گفته‌اند: فرهنگ والا ضمن بازنمايي خلاقيت به‌عنوان امري مردانه و پخش تصوير زن به‌عنوان تصويري زيبا براي نگاه تشنه‌ي مردان به‌طور حساب شده‌اي منكر شناخت زنان به‌عنوان توليدكنندگان فرهنگ و معني مي‌شود.

به‌نظر لوسي ليپارد نقاشي‌هاي زنان داراي يك تمركز مركزي است، و اغلب اين مركز توخالي است، در بسياري از موارد دايره شكل يا بيضي شكل است. جزئيات بسيار مورد توجه است و خطوط به‌صورتي افراطي به‌كار برده مي‌شود. فرم‌ها و سطوح بسيار قابل لمس است و بسياري از آثار داراي تأكيدات اتوبيوگرافيك. يعني برآمده از زندگي شخصي هنرمند هستند و نوعي گسست و قطعه‌قطعه بودن در آثار وجود دارد. يعني آثار هنرمند زن به صورت واحد و يك‌دست يك كليت را تشكيل نمي‌دهد.

به طور کلی این مسئله حائز اهمیت می باشد که: زنان اگر چه تا کنون از تاریخ هنر به دور بوده اند، به عنوان تاریخی از هنر، بسیاری از فرم ها که نسبتا متعلق به آنهاست را حفظ کرده‌اند.

زنان سعی کرده دیدگاه خود را از زیبائی‌شناسی مدرنیسم فراتر برده و تمام آرمانها و مقدمات مدرنیسم را زیر پا گذاشتند.به عنوان مثال توجه به تزئین که جز هنر نازل محسوب می شد،مسئله‌ای بود که به آن توجه کردند که بعدها یکی از اساسی ترین پایه های پست مدرنیسم هم شد.در کل چنین می توان گفت که هنر در دوران مدرنیسم بسیار خلاصه،جدی و غیر تزئینی بود که کم کم یک گفتمان جدید در هنر مطرح گردید.که این تزئینی بودن و پرداختن به ظرافتها ،برای هنرمندان و تئوریسین های دوران مدرن غیر قابل تحمل بوده و به عنوان هنر والا به آن پرداخته نمی شد.
يكي از استراتژی‌های مهم پست ‌مدرنیسم از بین بردن تمایز هنر والا و هنر پایین بود و مهم‌ترین نقش را در این زمینه زنان داشتند، به همین علت است که می‌توانیم بگوییم که زنان می‌توانند تاریخ هنر را تغییر دهند، زیرا آنها تلقی از هنر را تغییر دادند.
که قبلا ، در هنر پاپ‌آرت، تلاش‌هایی از این دست شده بود، اما زنان آن را جدی دنبال کردند و نتایج جالب و درخشانی از آن کسب کردند.

بدین ترتیب مشاهده می کنیم که مراد از هنر تزئینی هنری است که در آن از معنا، خاطره، سر گذشت، مسائل شخصی استفاده شده.هنری که در آن فلسفه و فکر بزرگی در آن نیست. تکرار سیستماتیک یک موضوع در یک سطح می پردازد، که معمولا به خاطر حس لطیف و پرداختن به جزئیات به زنان نسبت داده می شود.این امر در ابتدا با دادن نوعی حس تحقیر به آنان بود، اما این هنر با ویژگیهایش کم کم جای خود را باز کرد. در قرن اخیر مشاهده می کنیم که تزئینات در هنر و زندگی جای خود را به سادگی داده و زندگی را به سمت صنعتی شدن پیش می‌برد.

Unless otherwise stated, the content of this page is licensed under Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 License