نوشین فراحمدی

سؤال : نظر شما درباره ارزش زيباشناختي فرش ماشيني چيست ؟
در تأييد نظرتان استدلال كنيد .

چنانچه بخواهيم از منظر زيباشناختي به فرش ماشيني نگاه كنيم ناگزير از مقايسه آن با فرش دستي خواهيم بود ؛ چرا كه ارزش‌هاي زيباشناختي ، در مقايسه تبديل به ارزش مي‌شوند و به تنهايي مفهومي ندارند .
فرش دست‌باف، دستاوردي اصيل و سنتي است كه نمايانگر فرهنگ ، انديشه ، هنر و آداب و رسوم ايراني است،كالايي كاربردي است كه در طول تاريخ در گذر از عوامل انساني و اجتماعي شكلي از نوعي هنر تجسمي زيبا يافته است، و زيبايي ماندگار ورمزآميزي را به دست آورده است كه محتواي دروني و ذاتي آن را پاسخگوي ذائقه هنردوستان جهان ساخته است و اين ارزش را مديون حضور انديشه انسان در لحظه شكل گيري و خلق آن است كه در آن دست،ذهن،انديشه و فرهنگ انساني دخالت دارد،اين هنر تقريبا به وسعت همه ايران درهر شهر و روستا پراكنده شده است.مانند زباني مشترك، بين مردمي است كه با زبان ها و لهجه هاي گوناگون سخن مي گويند و راز وحدتي ملي است. چنانكه آرتور پوپ مي نويسد:"بيش از بيست سال بود كه با ذوق و شوق فراوان به برخي از فرش هاي عالي ايران كه در موزه ها يا از راه چندكتاب غربي شناخته بودم،دلبستگي داشتم ولي مي انديشيدم كه در وراي هريك از اين آفريده هاي پرارج،مي بايست مردي مي باشند با عقل و دل ،با قوه پندار و ذوق شعر و بلندمنشي راستين ."
ولي اكنون به تبع زندگي ماشيني،در اين هنر – صنعت نيز تغييراتي صورت گرفته است و آن تكنولوژي فرش ماشيني است.سودآوري توليد فرش ماشيني موجب شد تا گرايش به سمت آن زياد شود. با استفاده از تكنولوژي، سرعت وكيفيت توليد بالا مي‌رود و با كاهش قيمت نهايي اقشار مختلف مي‌توانند از محصول مورد نظر استفاده كنند. ولي فرشهاي ماشيني ، اگر چه نسبت به فرش دستي قيمت بسيار پايين‌تري دارند،هنوز از كيفيت مطلوبي برخوردار نيستند و دليل اين امر اين است كه فرش با مفهوم اقتصادي مطلق فقط رو به سوي توليد انبوه و سري سازي دارد و به كلي با فرش ايراني به مفهوم فرهنگي آن بيگانه است.البته با توجه به اينكه تكنولوژي در بيشتر عرصه‌ها وارد شده است، به كار گيري آن اجتناب ناپذير است،ولي فرش هاي ماشيني فقط با اهداف تكثير و سوآوري توليد مي شوند و طراحان و دست اندركاران آن تعهدي در قبال حفظ اصالت و ارزش هاي نقوش فرش دستي كه از آن الگوبرداري كرده وبه كار مي برند ندارند.فرش ماشيني ويژگي برجسته اي ندارد.حتي كساني كه اطلاعات كمي در اين زمينه دارند،با احداث كارخانه و خريداري دستگاه هاي بافت فرش ماشيني و نقشه هاي فرش،مي توانند به توليد آن بپردازند،بنابر اين با چنين شرايطي ديگر متولي ندارد و ديگر نمي توان از ارزش هاي زيبايي شناختي آنها نيز سخن گفت .چراكه فرشي كه بدين صورت توليد مي شود،فاقد هويت ملي و ارزش هاي هنري است.
فرش هاي دستي از دروني ترين لايه هاي تاريخ ما بيرون آمده است و بيش از هر عنصر ديگري در جامعه ما ايراني است،از هويت ملي و قومي ما و از تاريخ،فرهنگ و زيبايي شناسي مردمان آن سخن مي گويد.بنابر اين اهداف توليد فرش ماشيني،شرايط و ويژگي هاي آن ارزش هاي زيبايي شناسي آن را نيز زير سوال مي برد و با توجه به قابليت تكثير و نواقص و محدوديت هاي آن،كالاي هنري محسوب نمي شود.
.چنانچه نگاهي به گذشته فرش بياندازيم خواهيم ديد كه بشر از همان زمان كه به فكر تهيه زيراندازي براي خود شده است به جنبه‌هاي ديگر آن بخصوص زيبايي آن نيز مي انديشيده است.كم‌كم تفاوت هاي اقليمي و شرايط زيستي مناطق ، موجب تفاوت ها و شاخصه‌هاي هر منطقه شد و به همين سبب افراد متخصص مي‌توانستند با ديدن فرش ، به مركز بافت آن پي ببرند. همچنين مردم هر منطقه با نقوش فرش‌هاي خود ارتباط برقرار مي‌كردند،ولي با گذشت زمان و به دلايل گوناگون از جمله كپي‌برداری از نقشه‌ها و طرح‌هاي ديگر مناطق توسط سود جويان ، وارد شدن ماشين‌آلات بافت فرش و … اين تفاوت‌ها كه در طول هزاره‌ها پديد آمده بود،از بين رفت و با وارد شدن معتقدان به صنعتي شدن فرش،متقلبان،دلالان،قاچاچيان وگروه هاي ريز و درشت ديگر،انواع افكار،ابزار و وسايل ضد ارزش وارد فرش شد وبا حضور توليدكنندگان سري ساز و كپي كار،باقصد نوآوري(بي توجه به هزاران نقش فراموش شده اي كه ذخاير فرش ما بودند) لطمات فراواني به فرش دستي وارد شد.
با ورود ماشين هاي فرش‌باف ، بسياري از افراد كه از راه بافتن فرش امرار معاش مي‌كردند بيكار شدند ،و بدين ترتيب بافت فرش‌هاي منقوشي كه ظرافت،اصالت نقوش،زيبايي و تنوع رنگي_ البته تعداد رنگ هاي زياد كه به خوبي با ماشين هاي پانصد گره و پانصد رنگ و غيره قابل توليد است(فرش هاي ريزبافي كه چشم و اعصاب بافنده را نابود مي كند)هيچگاه در فرش بافي كهن ما،امتياز نبوده است_آنها خيلي اهميت ندارد به ماشين سپرده شد و فرش‌هايي كه توسط انسان بافته مي‌شد به يك اثر هنري تبديل گرديد.
با پيشرفته شدن دستگاه‌ها و توليد انبوه فرش ماشيني ، امكان تجربه‌اي سريع‌تر فراهم شد . با ورود دستگاه‌ها ، فرشي كه بافت آن يك سال طول مي‌كشيد در مدت كوتاهي به اتمام رسيد ، ضمن اينكه مردم توانستند با پرداخت مبلغي بسيار كمتر ، فرش‌هاي بيشتري خريداري كنند و با وجود تفاوت در قدرت خريد ، براي بيشتر آنها امكان خريد فرش راحت‌تر شد و در اين ميان ديگر نيازي هم به حضور كارشناس فرش يا فرد با تجربه نبود چرا كه در انتخاب فرش ماشيني آنچه اهميت دارد رنگ‌بندي و طرح آن است كه اين بخش هم كاملاً سليقه‌اي است و اطلاعات فرش نيز ، از طريق مطالعه برچسب پشت فرش ، در اختيار خريداران قرار دارد .
منحصر بودن رنگ و نقش فرش دستي و ارزش مادي آن بر كسي پوشيده نبود و داشتن فرش دست‌باف علاوه بر كاربرد آن در منزل و چشم نوازي نقوش آن ، براي هر خانواده نيز سرمايه محسوب مي‌شد ، ولي با ورود فرش ماشيني و تفاوت‌ قابل توجه قيمت خريد آن با فرش دستي ، همه چيز تغيير كرده است . افراد آگاه و با تجربه ، چنانچه از توانايي مالي مناسبي برخوردار باشند هيچگاه فرش ماشيني را انتخاب نمي‌كنند چرا كه به عنوان كالايي كه توليد انبوه دارد- به لحاظ طرح ونقش وهمچنين كيفيت-فاقد ارزش هاي هنري و مادي است، به جهت سودآوري در آن مواد مصرفي شيميايي و حساسيت‌زا به كار مي‌رود كه براي انسان و محيط زيست مضر است و پس از مدتي نيز مستعمل مي‌شود و ارزش آن كاهش مي‌يابد ، ولي شرايط اقتصادي خانواده‌ها علت اصلي گرايش آنان به سمت فرش ماشيني است . البته بسياري از خريداران فرش نيز ، درباره آن اطلاعاتي ندارند و به دنبال فرشي متناسب با بودجه خانواده و زيبا از نظر رنگ‌بندي و طرح و نقشه هستند . (منظور از زيبايي آن چيزي است خوشايند افراد و سليقه آنان است).
شرايط به وجود آمده در بازار فرش ماشيني نشانگر آن است كه طراحان و صنعتگران مي‌توانند سليقه خود را اعمال كنند.ضمن تفاوت چشمگير قيمت فرش هاي ماشيني(نسبت به فرش دستي)، دامنه انتخاب براي خريدار(از نظر طرح، رنگ )نيز محدود تر است،ولي كم‌كم چشم‌ها به آنچه مي‌بينند عادت مي‌كنندو افراد تنها در فكر گذران نياز هاي خود بر مي آيند،سليقه ها واپس زده ميشوددرك و شناخت از طرح و رنگ،از زيبايي،اصالت و معنا،به آرامي فروكش مي كند وبدين ترتيب افراد عادت مي كنند خودشان را با چنين شرايطي تطبيق داده وچيزهاي متوسط و پايين را بپذيرند وبه خريد فرش هم مانند ساير اشياء كاربردي منزل نگاه كنند و اين اتفاق ناخوشايندي است،چراكه يك فرهنگ كهن كه زماني به حدي متعالي از هنر و پديده هاي هنري و خلاقه دست يافته باشد،به آرامي آن حدود متعالي را وا مي گذارد و تنزل مي كند.
با نگاهي گذرا به فروشگاه هاي فرش ماشيني، شباهت فراوان(نقشه و رنگ بندي)اينگونه فرش ها را مي توان ديد.نقوشي كه در اثر تغيير فرم براي قابليت اجرا در بافت ماشيني،از فرم اصلي خود دور شده اند.خصوصا زماني كه از همان نقشه براي بافت ابعاد كوچكتر يا بزرگتر استفاده مي شود،كشيدگي نقوش و تغيير فرم آنها،نشان ديگري از كم اهميت بودن نقشه در بافت فرش ماشيني است.نقوشي كه حتي گاهي بي مفهوم هستند و هيگونه تعريفي براي آنها وجود ندارد و يا نقوش ابتكاري كه با تلفيق با نقوش سنتي،طرح جديدي را ايجاد كرده اند كه فاقد مفهوم و تناسب در تركيب بندي هستند.
در فرش ماشيني،به جز آنكه مواد مصرفي نا مرغوب به كار رود ، آنچه كه موجب تفاوت اساسي آن با فرش دستي است، محدود بودن رنگ‌بندي و به تبع آن طرح و نقش فرش است . امروز برخلاف گذشته ، طرح‌هاي شلوغ مورد پسند بسياري از خريداران نمي‌باشد (فرش دستي وماشيني) همينطور در گذشته ، از رنگ‌هاي روشن به واسطه چرك تاب بودن استفاده نمي‌شد ، ولي در اين دوران فرش‌هايي با رنگ‌هاي روشن شكلاتي ، ‌قهوه‌اي كم‌رنگ ، سبز سدري ، ‌نخودي ، توسي و … بافته مي‌شود و رواج اين رنگ‌هاي مشخص در فرش ماشيني به همراه طرح‌هاي عمدتاً خلوت ، به دليل محدوديت‌هايي است كه در استفاده از انواع رنگ‌ها وجود دارد و در واقع تكنولوژي اغلب دستگاه‌ها امكان به كارگيري طيف گسترده رنگ‌ها را ندارد . البته در گذشته نيز كه زندگي آپارتماني مانند امروز گسترش نيافته بود و اغلب منازل وسيع‌تر بودند ، تزئينات و دكوراسيون منزل نيز متنوع نبود و در زمينه فرش نيز با وجود تنوع طرح ، رنگ غالب فرش‌ها (اعم از دستي و ماشيني) لاكي و سورمه‌اي و … بود. اين محدوديت رنگي در فرش دست باف ،همراه تنوع و اصالت نقوش،به آنها جلوه اي ويژه مي بخشد ولي در فرش ماشيني،به دليل مشابهت نقشه ها و نقوش تغيير يافته با فرم هاي نامناسب و گاهي نامفهوم،آنها را به بافته اي بي رنگ و روح مبدل ساخته است.
با گسترش زندگي شهري ، مهاجرت روستائيان به شهرها و روند رو به رشد جمعيت ، ماشيني شدن بسياري از بخش‌ها و … ، گرايش به فرش هاي ماشيني ارزان قيمت نيز طبيعي به نظر مي‌رسد و در مجموع آنچه كه با آن مواجه شده‌ايم تغيير بزرگي است كه هدايت آن در جهت درست موجب بيشترين بهره‌ورداري خواهد شد. ولي فرش ماشيني كالايي است كه در شروع با سري كاري وارد بازار شده است علت آن اينست كه سرمايه گذاراني كه حداكثر دلال صفت بودند،تنها به راه حل هاي كوتاه مدت كه فورا سود داشته باشد مي انديشيدند،بنابراين فرش هايي با رنگ هاي نامرغوب شيميايي-در برابر رنگ هاي سنجيده و آزموده طبيعي سابق- پشم هاي نامرغوب و كم كم وارد كردن پلي استر و اكريليك_ در برابر پشم هاي طبيعي_نقشه هاي سرهم بندي شده در برابر نقشه هاي دقيق و سنجيده گذشته، توليد و روانه بازار شدند.متعاقب اين تغيير ها ، انديشه‌ها و سليقه‌ها نيز تغيير كرده‌اند ولي مي‌توان گفت طراحان و برنامه‌ريزان در اين هنر – صنعت ، به نوبه خود در ايجاد چنين وضعيتي سهيم هستند چرا كه با عدم نظارت درست و تنها انديشيدن به منافع خود در اين زمينه موجب گسترش آن شده اند. در واقع از تبعات زندگي ماشيني اين است كه جامعه به مصرف كننده تبديل مي شود، بنابراين هر آنچه در اختيار فرد قرار داده مي‌شود ، استفاده مي‌كند و حتي نمي‌انديشد كه مي‌تواند انتخاب‌هاي بهتري هم داشته باشد،همين نيز موجب مي شود تا احاطه فرش ماشيني گسترده شود و از مغازه هاي كوچك تا فروشگاه هاي لوازم خانگي و حتي زنجيره اي،فرش ماشيني را در كنار ساير لوازم كاربردي ارائه كنند و اين نشان مي دهد كه اهميت آن در حد ساير كالاهاي منزل است كه با گذشت زمان و فرسوده شدن،كم ارزش مي شوند و همانند اين كالاها كه كاملا جنبه كاربردي دارند،اينگونه فرش ها فقط مفرشي نقشدار براي پوشاندن و پر كردن فضاهاي مورد نظر خريداران هستند،ضمن اينكه كه انتخاب خريداران از بين نمونه هاي مشابه و محدود به لحاظ طرح و نقشه نيز مي باشد.
البته فرش ماشيني با ورود خود و از بين بردن اصالت نقوش، رنگ ها وبه كارگيري مواد مصرفي نامرغوب به بازار فرش دستباف، لطماتي را وارد ساخت و هرچند ملاك زيبايي شناختي اين فرش ها بر اساس فرش دستي مي باشد(چرا كه بر مبناي طرح و نقشه و ششيوه بافت آن انجام مي شود)ولي در عين حال جايگاه اين دو مجزا از يكديگر است و فرش ماشيني،نمي تواند جايگزيني براي فرش دستي باشد و ارزش هاي آن را نيز به دست آورد.چرا كه اغلب فرش هاي هنري و ارزشمند محصول كار بافنده اي اي هستند كه با بهره گيري از موج سيال ذهن خود و با احساس و عواطفي كه هر لحظه آن با لحظه ديگر متفاوت است بافته شده اند و زيبايي آن به دليل حضور و نقش انسان در خلق آن است.
در مواجهه با ماشيني شدن فرش،هرچند بتوانيم با حفظ اصالت نقوش،به كارگيري مواد مصرفي مرغوب و…جايگاه خوبي براي آن ايجاد كنيم ولي به دليل اينكه قابليت تكثير به تعداد نا محدود دارد دارد،ارزش هنري نخواهد داشت.چرا كه يگانگي يك اثر هنري كه بتوان از ارزش هاي زيبايي شناختي آن سخن گفت،نتيجه ارتباط برقرار كردن روحي و عاطفي انسان با آن است.
تكرار يك تجربه براي هنرمند و خالق يك اثر نه تنها زيبا نيست(با وجود اينكه ممكن است در شرايط و موقعيتي متفاوت انجام شود و نتيجه نيز تغيير كند)حتي خسته كننده نيز هست ولي چنانچه انجام شود مطمئنا تحت تاثير شرايط متفاوت، با كار قبلي تفاوت هايي خواهد داشت.
در مورد ماشين هاي فرش باف هم،چنانچه روزي تمام امكانات بافت فرش دستي براي ماشين ها امكان پذير گردد به دليل اينكه توليد آنها با هدف تكثير و سودآوري است و نه تعدادي محدود،بنابراين نمونه هاي توليد شده ارزش هنري نخواهند داشت.
ولي با وجود مزيت‌هاي فرش دست‌باف ، آشكار بودن بي‌كيفيتي عمده فرش‌هاي ماشيني و محدوديت طرح و نقشه‌ آنها ، كماكان افرادي كه از قدرت ما‌لي متوسط و ضعيف برخوردار هستند به خريداري آن گرايش دارند به اين ترتيب با بالا رفتن تقاضا ، عرضه آن افزايش يافته است،از اين رو عده‌اي همچنان مخالف وارد شدن تكنولوژي و روند آن در اين عرصه هستند چرا كه نظارت و كنترل بر حفظ اصالت و ارزش ها در اين حيطه بسيار مشكل و تقريبا امكان ناپذير است،چون اغلب توليد كنندگان فرش هاي ماشيني به منفعت هرچه بيشتر خود مي انديشند.
در واقع با ورود تكنولوژي در هر حيطه ، تغييراتي صورت مي‌گيرد كه جهت بخشي به آن و پيش‌بيني نتايجي كه از آن دست مي‌آيد ، مستلزم پژوهش و برنامه‌ريزي است و در مواجهه با ماشيني شدن فرش نيز ، با حفظ اصالت نقوش و رنگ‌ها و به كارگيري مواد مصرفي مرغوب ، مي‌توان جايگاه مناسبي براي آن ايجاد كرد و اجراي ايده‌ها و خلاقيت و نوآوري(بر مبناي اصالت نقوش) در فرش ماشيني نيز،با پيشرفت تكنولوژي امكان پذير خواهد بود ولي نمي تواند جايگزين رابطه اي شود كه يك هنرمند در هنگام خلق اثر با آن برقرار مي كند. در مقابل اين مسير قابليت‌هاي فرش دستي و امكان عملي ساختن ايده‌ها و ابداع و نوآوري در آن بر ارزش‌هاي هنري آن خواهد افزود.
نوشين فراحمدي

جهت بيان بهتر مطالب و رساندن مفهوم مورد نظر،مقاله هاي زير را مطالعه كرده ام و برداشت هاي كلي خود را از برخي موارد در اين مقاله گنجانده ام:
1.پرويز تناولي،" گفت و گو با پرويز تناولي درباره فرش ايراني"،سايت علمي پژوهشي فرش ايران(www.rugart.org)،27/3/1383
2. شيرين صور اصرافيل،" گره كور بر اقتصاد فرش دستباف"،سايت علمي پژوهشي فرش ايران(www.rugart.org)،17/5/1384
3.حبيب چيني،" فرش دستباف تجلي گاه وحدت هنري ايران"،فرش دستباف ايران،ش9: 97-100
4.علي حصوري،" فرش ايران به كجا مي رود"،فرش دستباف ايران،ش 13: 73-78
5.والتربنيامين،"نشانه اي به رهايي"،ترجمه بابك احمدي،اثر هنري در دوران تكثير مكانيكي آن(1366)

Unless otherwise stated, the content of this page is licensed under Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 License