مسلم مرادی

« تقدس در خوشنويسي اسلامي »

چکيده :
تقدس از آغاز تمدن هاي قديم مانند مصر ، يونان و ايران باستان وبين النهرين در خط و خوشنويسي مطرح بوده است اما دامنه تقدس در اديان الهي و مخصوصاً دين اسلام گسترده تر مي گردد. تقدس به واسطه ارتباط انسان با خدا در آثار هنري اسلامي معني پيدا مي کند، حکما و متفکران اسلامي به تبيين چگونگي اين ارتباط در هنر مي پردازند . در واقع حکمت با واژگان زيبائي شناسي خاص خود کليد فهم تقدس و کشف زيبايي در خوشنويسي اسلامي است که به فرهنگ عامه و عرفان و تصوف نيز دامن مي زند .
نشانه هاي مقدس و سمبليک در خوشنويسي اسلامي به وفور يافت مي شود که علاوه بر محتوا در فرم نيز قابل رويت است ، خوشنويسي اسلامي مي تواند از نظر محتوا مقدس باشد، اما فرم به طور ذاتي، حتي با داشتن صفات والائي و زيبائي، مقدس نيست.
واژگان کليدي : خوشنويسي، تقدس، سنت، استعلا، والا، محتوا، فرم

مقدمه:

خوشنويسي و معماري به دليل اتصال به باورهاي و حياني و مقدس مسلمين در راس هنرهاي اسلامي اند ، که شاخه هاي گوناگوني از اين دو روئيده اند. تجلي اين دو يکي در بيت الله الحرام – قبله مسلمين – است که روايات ذکر شده ، اين خانه مثالي « بيت المعمور» قرار گرفته است ، بنابر روايتي از اميرالمومنين علي (ع) « بيت المعمور در آسمان چهارم در مقابل کعبه قرار دارد »(1)(مجمع البيان ج9- ص247)
خوشنويسي نيز وجود مقدس خود را از قران گرفته است که در واقع به عنوان اولين و شکوهمندترين هنر اسلامي در واقع نزديکترين همنشين کلام وحي بوده است . اشارات قرآن کريم مانند «ن و القلم و مايسطرون »و به کار بردن واژگاني چون لوح ، کرسي ، قلم ، سطر، حروف مقطعه ، قسم به حرف «ن» و … باعث شد مسلمانان سواد آموخته به نيت تقرب و تبرک کتاب قرآن را چون فرائض انجام دهند .(2)(قرآن کريم ، سوره قلم ، آيه 1)
توجه پيامبر (ص) و خلفاي راشدين به امر کتابت قرآن کريم باعث رشد جهشي اين هنر گشت و کتاب کلام وحي به زيباترين صورت و پالوده ترين سيرت توسط کاتبان انجام مي شد. رسول اکرم (ص) در حديثي فرموده است « الخط الحسن يزيد الحق وضحا» خط نيکو به روشن شدن حق و حقيقت مي افزايد و کمک مي کند .(3) ( تعليم خط ص 35)
به پشتوانه حمايت دين و پنداشتن عمل خوشنويسي به مانند يک عمل خير و صالح بود که دقت نظر کاتبان در دست نويسي و امانتداري در نوشتن کلام وحي و زيبا نويسي ، اين هنر را به حد الاي رشد و شکوفائي رساند . چگونگي رشد خوشنويسي اسلامي به عنوان يکي از اصلي ترين هنر هاي سنتي در تذکره ها و تواريخ ، قابل توجه است . هنر خوشنويسي به عقايد مسلمين گره خورده است . در احاديث نبوي آمده است : « الدين والملک توامان ، السيف والقلم توامان » که همانا اشاره به تيغ وقلم است : (4) (تحفه المحبين ص 59)
در کنار هم آمدن شمشير وقلم در حديث ، شعر وامثال عرب پس از اسلام نشانه اهميت قلم ونگارش در فتح گشايش دروازه ي امپراتوري هاي بزرگ جهان آن روز بوده است ، قرار گرفتن نام کاتبان در کنار مجاهدان اعتباري در خور ملاحظه است .
نا گفته ها در حوزه حکمت اين هنر بسيار است ، به طوريکه منابع چنداني در مورد حکمت پيدايش خوشنويسي و بررسي بنيان هاي فکري آن در ملل و نحل مختلف اسلامي در دست نيست ، آنچه موجود مي باشد ، به طور عمومي در حد گزارش نويسهاي ساده مورخان است ، «اولگ گرابر » مدعي است که سخن گفتن از هنر مسلمانان به طور رشته اي غير ممکن است ، زيرا مواد تشکيل دهنده اش موجود نيست .( 5)( سايه طوبي ص 324 )
از طرفي، سخن گفتن در مورد هنر هاي سنتی به تفکيک ، از نيازهاي دنياي امروز است. اهميت استخراج حکمت ومباحث فلسفي وفکري اين هنر ها در آن است که هنرمند ومخاطب آگاهانه تر با اين پديده ها بر خورد نمايند ، در دنياي مدرن و پست مدرن اگر هنرمند درک عميقي از بنيان هائي که هنرش بر آن استوار است نداشته باشد در معرض سرخوردگي و خود کم بيني قرار خواهد و مخاطبين نيز بر خوردي سطحي با هنر هاي سنتی خواهدداشت . در دنياي امروز ما شاهد پديده هاي نويني هستيم که از دل سنت ها برخاسته اند و ما ناگزير به پذيرش آنها هستيم چرا که در موجودي تمايل به ماندن و زيستن دارد ،پديده هاي مدرن وسنتي مي توانندبه موازات هم زيست کنند . مدر نيته با آنکه نفی کننده سنت بوده است اماازخود سنت براي نفی آن استفاده کرده است . نگارنده معتقد است که هنر خوشنويسي قابليت شکل پذيري در هر دو ساختار مدرن و سنتي را دارد و اين اتفاقي مبارک است ، که البته لازم است پايه هاي فکري و حکمي آن شنا سانده شود .
آن چه در اين گفتار مي آيد بررسي تقدس زيبايي وعناصر هم بسته اين دو ، در هنر خوشنويسي اسلامي است که ريشه در جهان بيني ويژه مسلمين دارد . تقدس وزيبايي در ابعاد مختلف زندگي مسلمانان ، ريشه دو انده اند . براي بررسي اين دو ناگزيريم به بنيان هاي فکري بعضي از حکما و متفکرين اسلامي نظري داشته باشيم ، حکمت هنر اسلامي مملواز اصطلاحاتي مانند شهود ، حضور ، تجلي ، خيال ،کشف ، شان ، عشق و… است که جز بازبان حکمي قابل بيان و تأويل نيست و مخاطب نيز تا با اين زبان آشنا نباشد راه به ادراک آن نخواهد برد.
« تا نگردي آشنا زين پرده رمزي نشنوي گوش نامحرم نباشد جاي پيغام سروش »(6)
( حافظ ديوان اشعار )
تقدس ، ظهور و نمودهاي مختلفي دارد و تاثير آن در شرع و عرفان متفاوت بوده است. اکثر حکماي ما خود عارفان تمام بوده اند . هنر اسلامي بيشترين اثر پذيرش را از عقايد حکما داشته است ، حکمائي که تفکراتي معتدل داشته اند ، آنان مطلق انديش طرفدار عقل نبوده اند بلکه شهود را پابه پاي عقل پيش آورده اند. « پس قبول اين که هنر از عقل يا علم مي تراود ، آنچنان که استادان هنر اسلامي گواهي مي دهند ، ابداً بدين معني نيست که هنر عقلاني است و بايد رشته اتصال آن را با کشف و شهود روحاني قطع کرد .زيرا در اينجا عقل ، الهام را از کار نمي اندازد ، بلکه درهاي وجود خود را بر زيبائي غير فردي مي گشايد .(7)( هنر مقدس ، ص 133)
با نظر به آرا ء متفکران اسلامي ، نمودهاي تقدس در زندگي مسلمانان روشن مي گردد ، با تعميم آرا ء ايشان به ساحت هنرديني ، هنر اسلامي و هنر مقدس مي توان به رمز و رازهاي موجود در خوشنويسي اسلامي راه يافت در کنار هم قرار گرفتن اسطوره هاي قديم خط نويسي با آراء متفکرين اسلامي، نمادها ،رمزها و تاثير آن بر نحله هاي فکري متصوفه و فرهنگ عامه ، همگي منجر به کشف روابطي مي شود که بيش از پيش نمود تقدس را در اين هنر نمايان مي سازد .
در اين مقاله به اندازه وسع خويش به بررسي منشا تقدس در خوشنويسي ، والائي ، زيبائي ، ونمادهاي مقدس و روابط آنها در چهار بخش با عناوين ذيل مي پردازيم :
1) پيشينه تقدس در خوشنويسي تمدن هاي قديم و تمدن اسلامي .
2) آراء بعضي حکما و متفکران در مورد سر چشمه هاي تقدس در خوشنويسي اسلامي
3) بررسي تقدس و زيبائي در محتوي و فرم
4) نمادها و نشانه هاي تقدس

1) پيشينه تقدس در خوشنويسي تمدن هاي قديم و تمدن اسلامي
تقدس خط ، منحصر به دين اسلام نبوده ، در تمدن هاي قبل از اسلام نيز اين هنر ، وسيله اي ارتباطي براي خدايان و نوع بشر تلقي مي شده است .« ظهور اديان و کتاب هاي مقدس در سرنوشت خط و تحولات و رواج آن و حفظ آثار ، موثر بوده است ودرهمه ملل باستاني دين و مذهب ، نقش مهمي را بازي مي کرده است .» (8)( اطلس خط ص 91 )
« در کشورهاي باستاني نه تنها معابد مرکز و جايگاه عبادت بوده[ بلکه] در جنب هر معبد مکتبي نيز دائر بوده ، در آن جا کاتبان و محرران را تربيت مي کرده اند. » (9)( ص 91 همان)
مللي که از گذشته ها ي دور داراي خط و کتابت بوده اند ، هيچ گاه يک خط را زميني ندانسته اند ، بلکه آنرا عطيه اي از جانب خدايان و فوق بشر دانسته و« ابداع خط را معمولاً به موجوداتي آسماني يا نيمه آسماني يا گروهي از آنها که به نام قهرمانان فرهنگي ياد مي شوند نسبت داده اند. » (10) ( تاريخ خط ، ص 163)
« در اساطير مصري اعتقاد بر اين است ، « خط هيروگليف که براي نوشتن متون استفاده مي شده توسط خداي تحوت عرضه شده است. » (11) (ص 35 The ultimate encyclopedia of my theology )
کاهنان و نويسندگان معابد ، نخستين کساني بوده اند که خط هيروگليفي را به اين صورت در آورده اند ، که يو نانيان اين خط تازه را از خط مقدس (hieratic) ناميدند.» (12) ( مشرق زمين گاهواره تمدن ، ص 26)
«آشوريان نبو را خداي خرد و خط مي دانستند ، در مکزيک باستان ، ماهايا يکي از خدايان خود را به نام « ايتسامنا» فرزند آفريدگار بزرگ را مخترع خط و کتاب مي شمرده اند و روايتهاي کلاسيک يوناني ابداع الفباي يوناني را به کادموس شاه فينيقی نسبت مي دهند.» (13) ( تاريخ خط ص 164و165)
در شاهنامه حکيم فردوسي ، تهمورث پسر هوشنگ ملقب به ديو بند ، ديوان را به بند مي کشد و « ديوان براي حفظ جان خود ، راز نگارش را به او مي آموزند .»(14) ( تاريخ اساطيري ايران ص 52)
و « دسته اي اختراع الفبا [ خط] را به پيامبر زرتشت نسبت داده اند. » (15) ( اطلس خط ، ص 30 )
« در حقيقت بسياري از پژوهندگان که براي يافتن منشاء خط « مناسب» - که همانا الفباي سامي بود – کوشيده اند ، خواه مسيحي و خواه کليمي ، عميقاً غرق در انديشه کتاب مقدس خود بوده اند .» (16)( تاريخ خط ، ص 112)
تقدس در خوشنويسي اسلامي حاصل نگرش وحداني است و تمام وجوه و جوانب زندگي انسان مسلمان را شامل مي شود زيرا اين هنر از گستردگي خاصي در زندگي آنان برخوردار است . هنرشناسان در تعريف از هنر مقدس در يک نقطه اشتراک نظر دارند و آن مسئله حضور وقرب خداوند باريتعالي در پديده مقدس مي باشد .« مقدس چيزي است که امرالهي در ان حاضر باشد ، هنر مقدس هنري است که در آن حضور وقرب حق باشد و ديدن آن ، انسان را به ياد خدا بيندازد. » (17)( حکمت و هنر معنوي ص 18)
« امر قدسي تجلي مستقيم وجود در شدن است و تجلي بي واسطه ذات سرمدي در امر فاني است. »(18)( مجموعه مقالات اولين همايش اسلامي ،ص 24)
هنر خوشنويسي در ارتباط مستقيم با کلام خداوند و همواره در خدمت دين اسلام بوده است و به راستي چه چيزي جز کتاب مقدس قران صريح تروبي واسطه تر انسان را به ياد خدا مي اندازد؟

2) آراء برخي حکما و متفکرين در مورد سر چشمه هاي تقدس در خوشنويسي اسلامي وواژگان آن :
1-2)سرمنشاء استعلائي خوشنويسي و آراء حکما:
در خطوط اسلامي رد پاي طبيعت ديده نمي شود و شباهت هائي که گاه اساتيد ، جهت تفهيم هندسه اي راز گونه در اين خطوط که با موجودات زنده متصور مي شوند زائيده ذهن خلاق آنهاست ، شبيه دانستن يک حرف الفبا به يک موجود ، دليلي بر تجريد فرم آن موجود و رسيدن به يک ، حرف الفبائي نيست و تا به حال سندي بدست نيامده که ثابت کند ، اين خطوط از نوع خطوط تجريدي و برگرفته از طبيعتند . خطوط اسلامي در اساس از الفباي سرياني و نبطي سرچشمه گرفته ، از خانواده خطوط هجائي و داراي مصوت هستند و « شايد از مصوت ترين خطهاي موجود باشد. » (19) ( هنر اسلامي زبان وبيان ص 58)
با پذيرفتن اين اصل که خطوط اسلامي از نوع خطوط انتزاعي هستند مي توان وارد آراء متفکران در اين باره شد . حکما وانديشمندان هنر اسلامي به ندرت اشاره مستقيمي به مقوله خوشنويسي داشته اند و آنچه تا به حال گفته شده ، تأويل و تعميمي از نظرات آنان است .
حکمت هنر اسلامي ، داراي واژگاني خاص چون : خيال ، اشراق ، تجلي ، حضور و … است که همگي در حوزه عوالم استعلائي (transcendental) مي گنجد ، يعني بيان حکمي هنر اسلامي با واژگان کاربردي زيبا شناسي معمول متفاوت است .بدون اتکا به اين مفاهيم و وژاگان نمي توان درباره هنر اسلامي سخن گفت و نيز آنچه به گفتار مي آيد به سختي گوياي « حقيقت هاي » مستور در آن مي باشد . امام محمد غزالي (وفات 505 ه. ق) درباره منشا وجود يافتن هنر اسلامي ، مي فرمايد: « قلب به منزله آينه است و لوح محفوظ نيز به منزله آينه است زيرا صورت هر موجودي در آن هست و چون آينه اي در مقابل آينه اي قرار گيرد، صوري که در يکي است در ديگري حلول مي کند .همچنين صوري که در « لوح محفوظ » است در قلب افتد ، اما اگر قلب به شهوات دنيا مشغول باشد عالم ملکوت از او پنهان مي ماند. » (20) ( مباني عرفاني هنر و معماري اسلامي ص 574)
امام محمد غزالي اين نوع دريافت را مکاشفت مي داند که از راه تعليم اکتساب نمي گردد . چنانکه در اساطير واديان گذشته هنر به طور عام و خط به طور خاص را داراي سر منشاء الهي مي دانند ، پديده هاي هنري از نظر حکماي اسلامي هم منشاء الهي دارد . بنابر عقيده غزالي آنچه هنرمند به فعليت مي رساند، «فرم» هاي فرا زميني است که بر قلب او الهام مي گردد.
« سهروردي به صراحت از قدرت خيال در محاکات (mimesis) چيزهاي قدسي سخن مي گويد که ابن رشد اين واژه را به «تشبيه» ترجمه کرده است.» (21)(همان ،ص 270)
خط و خوشنويسي اسلامي در آغاز منحصر به کلام خداوند بوده کتاب آن داراي آداب و سلوکي چون فرايض واجبات بوده است ، حضور قلب آن گونه که در نماز گزاردن موکد است، مورد تاکيد کاتبان بوده و نسل به نسل به خوشنويسان هم روزگار مارسيده است . کاتبان در آغاز کار ، وضو مي سازند و هنگام نگارش آيات قرآن خود را در محضر خداوند باريتعالي حاضر مي دانند ، سهروردي در کتاب حکمه الاشراق در اين باره مي فرمايد :
« شواغل حسي تقليل مي يابد ، نفس ناطقه در خسله اي فرو رفته به جانب قدس متوجه و مجذوب مي گردد، نقش غيبي گاهي به سرعت پنهان گشته و گاهي بر حالت ذکر آدمي پرتو مي افکند در برخي موارد نقش به عالم خيال رسيده و از آنجا به علت تسلط خيال در لوح حس مشترک به نيکوترين و در غايت حسن و زيبائي قابل مشاهده بوده و گاه بر سبيل کتابت سطري است که به رشته تحرير در مي آيد. » (22)( همان ، ص 282)

2-2) خيال و تقدس :
صورت استعلائي آفرينش هاي هنري جهان اسلام همواره با آراء حکما قابل فهم مي گردد. يکي از اين صورتها خيال است « دنياي محسوس و عالم حقيقت هيچگونه سنخيتي با هم ندارند ، عالم خيال و مثال واسطه ي بين اين دو مرتبه است .» (23) (سايه طوبي ،ص 113)
هر چيزي که داراي فرم( شکل ) است ولي ماده خارجي ندارد از نوع خيال است ، مانند تصويري در آينه . ابن عربي عالم شهادت را خيال در خيال مي داند و تنها وجود حق را قائم به ذات مي داند. او عالم عيني را اعتباري ظلي (سايه اي ) ، وهمي وخيالي مي داند .» (24) ( مباني عرفاني هنر و معماري اسلامي ص 110)
احمد غزالي عالم خيال را به نام هائي چون «پرده خيال» يا« پرده بيروني » يا « لوح محفوظ» مي نامند که عرفا به آن ملکوت مي گويند وابن سينا آن را « عالم نفساني » مي گويد . (25) ( سايه طوبي ص 109)
با توجه به جهان بيني خاص مسلمانان و جايگاه « خيال » در نظر متفکران اسلامي مي توان چنين استنباط کرد « معاني چون روح والفاظ چون جسمند ، ولي هيولايند ، وقتي اين هيولا صورت به خود مي گيرد که نوشته گردد.» (26)( تعليم خط ، ص 21)
چنانکه استاد فضائلي مي گويد : « خط عقال عقل است ، قلم علت فاعله ، مداد ( مرکب)علت هيولائيه و خط علت صوريه و بلاغت علت متمه است. » (27)( همان ،ص 21) از ديدگاههاي اسلامي خوشنويسي داراي مراحلي است که با تخيل و تابيدن صور معلقه و خيالي در ذهن هنرمند آغاز مي شود سپس قلم در راستاي دست و ذهن خوشنويس آنچه را که از عالم خيال يا مثال دريافته ودروني کرده ، بوسيله مداد(مرکب) ، لباس تجسم مي پوشاند و بدين صورت امر خيالي در قالب ماده متجلي شده است .

3-2)تجلي و تقدس :
تجلي در مباحث عرفاني و خصوصاض عرفان ابن عربي (560 ه.ق) جايگاه ويژه اي دارد ، تجلي خداوند باعث ظاهر شدن اعيان ، در عالم خارج است . در اولين مرتبه که مرتبه ي « بي صورتي ولاتعيني » است ، حق تعالي در حجاب عزت خويش محجوب است که در اصطلاح اهل معرفت الله به « هويت ذات، غيب الغيوب و غيب هويت گفته آمد اين مقام همان مقامي است که در حديث قدسي به تعبير « کنز مخخي » آمده است .»(28)( حکمت معنوي و ساحت هنرص 52)
« کنت کنزا مخفيا فاحبت ان اعرف فخلقت الخلق لکي اعرف اراده» اين گنج پنهان ميل به شناخته شدن فرموده است اولين ظهور حق در صورت "احديت" است که صورت ذات حق تعالي است. البته تجلي و ظهور حق به اين مرتبه ختم نمي شود بلکه تعينات و صور ديگري براي تجليات حق وجود دارد .تعين ثاني عبارت است از واحديت و آن مرتبه اي است که اسماء متکثره حق تعالي واز آنجا « اعيان ثابته » که حقايق موجودات در عالم حق اند مقرر مي شود.»(29)(همان ، ص 52)
« اسماء باريتعالي در مرتبه اعيان ثابته ظهور مي يابد که لازمه نمايان شدن آن «گنج مخفي » است و هراسم تجلي است يا به عبارتي مظهري است از ذات جامع اسماء الهي. » (30)(مباني هنر و معماري اسلامي ص 199)
« کثرتي که در اين مرتبه وجود دارد نه از ذات حق بلکه از قابليت و استعداد و استحقاق اعيان ثابته است. » (31)( حکمت معنوي و ساحت هنر ص 52)
« بنابراين خداوند باريتعالي از حضرت احديت به حضرت واحديت نزول مي فرمايند و در اين مرتبه فيض قدس ( شهادت ) در آثار اعيان ثابته متجلي مي شود ، « ميان ذات حق با هر يک از اعيان ثابته نسبت خاصي وجود دارد که از آن به "اسم" تعبير کرده اند ، زيرا هر نسبتي مستلزم صفتی است و نسبت ميان ذات و صفت را اسم گفته اند ، به همين اعتبار است که گفته شده اعيان ثابته صورت اسماء الهيه اند و هر يک مظهر اسمي از اسماء الهي اند. »(32)(همان ، ص 52)
ياد آور مي شود که « اعيان ثابته همان مثل نيستند ، زيرا ابن عربي اعيان ثابته را عدم اضافي دانسته در حاليکه افلاطون مثل را وجود و تنها مرتبه شايسته اين نام مي داند. (33)(همان، ص 52)يکي از اسماء باريتعالي « مصور» است « هو الخالق الباري المصور»(34)( آيه 24 سوره حشر، قرآن کريم)
که وجود يافتن و « شکل پذيري » موجودات را به خداوند منتسب مي کند و آنچه که از قلم خوشنويس مسلمان شکل مي پذيرد در سلسله مراتب وجود منتسب به باريتعالي است .
«نيست در من جنبشي از ذات من اوست در من دم به دم جنبش فکن» (35) (مثنوي معنوي )
به همين دليل هنر اسلامي جوهر منطقي و عقلانيش همواره غير شخصي و کيفي است . (36) ( هنر مقدس ، ص 133)

4-2) حضور وتقدس :
در خوشنويسي اسلامي « حضور» جايگاه ويژه اي دارد . حضور از نوع ديني و معرفت عرفاني است اگر شخص [ خوشنويس] اهل حضور نباشد و اهل ساختن و پرداختن و حرفه و پيشه صنعتگري است ، در زمره متحرفه و پيشه وران قرار مي گيرد .(37)(سايه طوبي ، ص 199)
چنين است که خوشنويسان حتي در نگارش متون غير مقدس از اموري چون صفا وشأن سخن به ميان مي آورند که به ساحتي متعال تعلق دارند و هنگام قضاوت در مورد يک اثر خوشنويسي سنتي بر اين دو تاکيد مي کنند که فراتر از تکنيک و صنعتگري و رو ساخت اثر است .
خوشنويسان با تمسک به اين تعاريف هنر خويش را از فضايل مي شمارند ، خوشنويس در هنگام نگارش گوشه اي از اسم مبارک « مصور» را تجلي مي بخشد و هم به گفته گيـسلر « با رسيدن به بيروني ترين نقطه محدوديتهاي وجودي اش به وراء کشانده مي شود و اين همان استعلاجوئي انسان است. »(38)( حکمت و هنر اسلامي ص 13)

5-2)شهود و تقدس
سفر به سوي ساحت متعال در خوشنويسي با تمرکز ، طمأنينه و وقار انجام مي شود ، باطن آداب و سلوک نگارش خطوط اسلامي قرابت عجيبي با نمازگزاردن دارد. در فعل نوشتن بين موثر واثر تعاملي صورت مي گيرد ، متن دروازه اي به عالم شهود است. هنرمند خوشنويس در سير شهودي از متن مقدس جلاي درون مي يابد آنچه از کلک او مي تراود زيباست و داراي شأن و صفا مي گردد ، در تمدن اسلامي ، زيبائي را چهره حقيقت مي دانند و خوشنويس در عالم شهود، حقيقت را پيدا مي کند. « اثر هنري در حقيقت تجلي زيبائي و هنرمند کاشف اين زيبائي است .» (39)( سايه ي طوبي ص 242)

شهود از مفاهيم مهم در خوشنويسي است که: « راجع است به فقدان تمايز ميان واقعيت و عدم واقعيت ، راجع است به خود تصوير ذهني ، به اعتبار شأن کاملاً مثالي يا ايده ال آن به عنوان تصوير ذهني محض. » (40)(فلسفه هنرها ، ص 66)
شهود ره يافتن به درون موضوع است و محدود به حدود وثغور خارجي نمي باشد در اين باره برگسون مي گويد :« شهود آنگونه همدلي عقلاني است که به وسيله آن به درون موضوع مي توان راه يافت تا آنچه را که در وجود موضوع امري بي مانند و توصيف ناپذير است ، بتوان باز شناخت.» (41)(ارزش ميراث صوفيه، ص 29)
خوشنويسي در ذات خود خلوت را مي طلبد و خوشنويس اهل خلوت است ، ذکر و استغراق هنگامي دست مي دهد که از محسوسات غايب شود و در تجربه شهودي (intuitive experience) فيض مقدس را که به او رسيده به نسبت حضور خويش به ظهور در پرتو نور الهي برساند.
به اين ترتيب محاکات از منظر خوشنويس سنتي نوعي کشف و شهود است و فرديت به مفهوم رايج در هنر امروز در آنجا جا بي معنا مي گردد.
خوشنويس در سير شهودي عملي عـرفاني انجام مي دهد و تجربه شهودي خويش را «اظهار» ابداع و فرآوري مي کند. « ممکن است براي عارف ، حقيقتي تحقق پيدا کند و ظهوري دست دهد اما اظهار و ابداع نشود.» (42)( هنر ، تفکر و زيبايي ، ص 11 )
واين توان و مزيتي است که عارف خوشنويس دارد که مي تواند دريافت هاي شهودي را اظهار کند.پس بيراه نيست اگر بگوييم ، خوشنويسي اگر با سلوک همراه باشد در زمره « علوم اسرار» قرار مي گيرد که فوق صدر عقل است ومحصول القاي روح القدس که عرفا به اين علم نايل مي شوند و تحصيل و تحليل هندسي آن در حوضه علوم عقلي قرار مي گيرد که اکتسابي است .

6-2)سنت ، خوشنويسي و ارتباط آن با تقدس :
خوشنويسي اسلامي و سنت ارتباط تنگاتنگي با يکديگر دارند. « سنت پيوندي ناگسستني با وحي ، دين ، با امر قدسي ، با مفهوم راست انديشي ، با مرجعيت ، با استمرار و انتظام در انتقال حقيقت ، با امر ظاهر و امر باطن و هم چنين با حيات معنوي و بالاخره با علم و هنر دارد. » (43)( معرفت و معنويت ص 147)
کومارا سوآمي مي گويد : « سنت متضمن هر چيزي است که سرچشمه الهي دارد و در برگيرنده همه تجلياتي است که در سطح و مرتبه انسان متبلور مي باشد. » (44)( تأملي در آراء کومارا سوآمي شماره 14و15 ص 75)
رنه گنون مي افزايد :« ما به سهم خود مطلقاً از اطلاق نام [ سنت ] براي هر امري که صرفاً خصلت بشري داشته باشد خودداري مي کنيم. » (45) ( بحران دنياي متجدد ، ص38و39)
هنر خوشنويسي ، هنري سنتي است که با مدرنيته آشتي کرده است و تقدس در هر دو قالب با توجه به محتوا و متن مي تواند مطرح باشد .

3) بررسي تقدس زيبايی در محتوا و فرم :
1-3) خوشنويسي اسلامي :

آغاز رشد خوشنويسي اسلامي با نگارش کتاب قرآن بوده است که هيچ کتابي در نزد مسلمانان به پاي منزلت آن نمي رسد ، « الفاظ قرآن حتي زماني که جدا است ، باز تقدس خود را دارد.» (46)( خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ، ص 130)
« به علت تقدس حروف عربي ، هر آنچه با آنها نوشته شود بايد با احتياط تلقي گردد. همانند سنت هاي مسيحي و يهودي ، داستان هاي اسلامي به ويژه صوفيانه درباره مردمي مي توان يافت که هر تکه کاغذ داراي حروف عربي را به علت آنکه احتمال داشت نام خداوند يا لفظي مقدس بر آنها باشد گرد مي آورند تابرکت آنها از ميان نرود.» (47)( همان ، ص 127 )
علاوه براين قرآن و اسماء و آيات به هر خط ديگري نيز نوشته شوند مقدس تلقي مي شوند و مس کردن بدون وضو آن حرام است .« لايسمه الا المطهرون» (48) ( قرآن کريم ، سوره واقعه آيه 78)
مگر آنکه آيات به زباني غير از زبان عربي بر گردانده شود که در آن مورد نيز مسلمانان حفظ حرمت مي کنند . در رسائل فقهي تاکيد شده است « مس نمودن خط قرآني يعني رساندن جاي از بدن به خط قرآن ، براي کسي که وضو ندارد حرام است ، ولي اگر قران را به زبان فارسي يا به زبان ديگر تر جمه کنند مس آن اشکال ندارد. » (49)( رساله توضيح المسائل ، ص 58)
پس ابداع اقلام سته در اواخر قرن سوم هـ .ق توسط محمد علي بيضاوي شيرازي پرکاربرد ترين خط در کتاب قران کريم خط نسخ شد . که از نظر خوانايي ، خوانا ترين خط است ولي از نظر زيبائي در مقام اول نيست ، سليقه زيبائي طلب مسلمانان به دليل منع تصوير گري و پيکر تراشي در دين اسلام بيشترين کارمايه خود را بر خط وهنر هاي وابسطه به آن گذاشتند . در معماري هنگام عجين شدن خط با عناصر بنا ، خوانايي در درجه دوم اهميت قرار مي گيرد و خط با فضاي معماري همراه مي گردد، کتيبه ها و گچبري ها و آجري چيني هاي با خطوط ثلث و کوفي بنايي و انواع ديگر خطوط موسيقي سيالي را فراهم مي آورد که مدعوين را از کثرت به وحدت دعوت مي کند . در هر صورت متن قرآن چه خوانا باشد مثل قرآن به خط نسخ و چه ناخوانا باشد مثل حروف درهم تنيده بعضي کتيبه ها ، در نزد معتقدان به دين اسلام ، از تقدس برخوردار است .

2-3) والائي ،زيبائي و تقدس در خوشنويسي اسلامي :
لازم است اينجا به نکته ظريفي در مورد خطوط اسلامي خصوصاً خطوط عربي اشاره کنم و آن والائي (sublime)در خط است ، از ديدگاه متفکر غربي ادموند برک «مهمترين علت امر والا موارد مبهم است. » (49)( حقيقت و زيبائي ، ص 78) که ما اين ابهام را در فرهنگ اسلامي به « رمزوارگي » روحاني تعبير مي کنيم ، والائي صفتي جداي از زيبائي است زيرا زيبائي در شکل ( فرم) مي باشد اما والائي شگفت زدگي ومرعوب عظمت شدن است ، به گفته کانت « والا آن است که به طور ناب و ساده عظيم باشد.» والا از نظر کانت امري اخلاقي است .(50) (حقيقت و زيبائي ، ص 90)
اين عظمت و والائي در خطوط اسلامي در عين زيبائي وبي تکلفي وجود دارد اين خطوط چه با قلم غبار و جادو نوشته باشند و چه با قلم کتيبه و در قطع بزرگ ، از والائي و عظمت برخوردارند ، تذکراين نکته ضروري است که هر امري والائي لزوماً مقدس نيست مگر اين که به ساحت دين تعلق داشته باشد ، اما عکس آن صادق است . اگر ما خطوط اسلامي را بنا به نوع کار کردشان و قابليت هاي وجودي شان در مراتب تقدس قراردهيم خطوط عربي ، خصوصاً کوفي ، نسخ و ثلث ، بايد مقدس ترين خطوط باشند و خطوط ديگر که در نگارش قرآن و حديث کم کاربرد با حفظ مراتب والائي و زيبائي خيره کننده شان از تقدس کمتري بر خوردارند ، در اين باره مي توان خط نستعليق را با خط نسخ مقايسه کرد کتاب هاي قرآني که با خط نسخ کتابت شده اند خارج از شمارند اما تعداد قرآنهاي کتابت شده به خط نستعليق اندکند ، با آنکه خط نستعليق زيباترين خط اسلامي و عروس خطوط ناميده مي شود ، اما از نظر خوانائي و ارتباط با زبان عربي به پاي خط نسخ نمي رسد .
در مورد عدم ايجاد ارتباط خط نستعليق با متون عربي خانم آن ماري شيمل مي گويد : « به همان ميزاني که خط کوفي در همه حال مرتبط و پيوسته با زبان عربي است ، نستعليق با آن زبان الفت و پيوندي نيافت ، به طوري که گرچه برخي از قطعات از ادعيه يا جملات ديني خوشنويسي شده با قلم نستعليق موجود است ، ليکن به ندرت کمر همت بر نسخه نويسي قرآني تمام بآن قلم بسته شده است . تنها از سه تن از خوشنويسان سده دهم هجري خبري در دست داريم که يا همت بر انجام آن گماشتند ، يا توفيق يافتند که قرآن کريم را به خط نستعليق نسخه نويسي کنند. »(51)( خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ص 310) و نيز در جاي ديگري درباره خط شکسته نستعليق مي خوانيم: « صفحات نگاشته آمده با خط شکسته ، با آن سطور تابيده و ريخته بر صفحه ، که گوئي بي هيچ نظم ظـاهري نوشته مي شود ، اغلـب ياد آور طـرح هاي ترسيمي امروزين است تا خط خوانا،از اين رو زيبائي شناسي حاصل از مقدس ترين و روحاني ترين خطوط ، يعني کوفي قرآني قديم و نا مقدس ترين و شاعرانه ترين خطوط [شکسـته] کاملاً مشابه است. » با نظر به اين گفته شيمل ، خط کوفي قديم ، مقدس ترين و خط شکسته نستعليق ايراني ، نا مقدس ترين خطوط اسلامي مي باشد.
مي توان چنين استنباط کرد که خطوط هر چه قابليت بيشتري براي نگارش قرآن و متون مقدس داشته باشند مقدس ترند و هر چه از اين امر فاصله بگيرند از تقدس آنها کاسته مي شود. حروف و کلمات در خوشنويسي اسـلامي به مثابه ظروفي زيبا هستند که مظروف آنها پاکتـرين چيزهاي وجودند و اگر در اين ظروف جز نور مقدس آيات قرآن و احاديث ريخته شود از تقدس ساقط مي شوند .
« سرانجام اينکه تقسيم کردن هنر به مقدس و غير مقدس از دستاوردهاي دنياي مدرن است. » (52)( مجموعه مقالات اولين همايش هنر اسلامي ، ص 65)
به موازات حيات و پيشرفت و خطوط سنتي در نيم قرن اخير ، هنرمندان مسلمان با هنر هاي مدرن آشنايي يافتند ، اين آشنايي منجر به استفاده ي از خطوط و خوشنويسي در هنرهاي مدرن امروزي مانند « نقاشي خط»، گرافيک و شاخه هاي زير مجموعه ي آن مانند تايپوگرافي ، پوستر ، لوگو، آرم، طراحي فونت و … گشت که به طور گسترده اي از عنصر خط در آنها استفاده مي شود.
در اين دوره جديد همچنان احکام تقدس تغيير نکرده است ، چون که مسلمين کماکان به ديانت خويش نگاهي از سر تقدس دارند ، معيار تقدس چون گذشته به مقدار قرابت با کلام وحي بستگي دارد. و هر چه خط و خوشنويسي از محور رباني دور شود و به سمت حيات نفساني حرکت کند ، نامقدس تر مي گردد. چنين مي توان نتيجه گرفت که فرم (شکل) به طور ذاتي از قداست برخوردار نيست ، محتوا و درون مايه است که معيار مقدس بودن يا نامقدس بودن قرار مي گيرد. به عنوان مثال در « نقاشي خط » امروز ، هنرمند اگر حروف و کلمات را صرف عناصر بصري در فضا سازي و ايجاد بافت و ريتم و … به کارگيرد و گاه از کلمات دم دست و معمولي مانند ميز و صندلي و چراغ استفاده کند ، ديگر نمي توان جايگاهي مقدس براي آن قائل شد .

4) نمادها و نشانه هاي تقدس:
1-4)عناصر بصري خوشنويسي و نشانه هاي مقدس :

هنر مذهبي به طور عمومي تصويري ، تمثيلي ، رمزي و نمادين است . رمزها ونشانه ها همواره در هنر اسلامي جاري هستند. هنرمندان مسلمان با جهان بيني الهي ، سمبل ها و نشانه هائي در هنر خود به يادگار گذشته اند که بعد از گذشت قرون واعصار به صورت قراردادهائي پذيرفته شده اند ، پديده « رمز وارگي » در هنر اسلامي چيز جداي از فرهنگ و جهان بيني الهي نيست که در شعر و عرفان ، تصرف و تمثيل هاي قرآني با گذشت زمان و با همت مفسرين کشف شده اند و تعدادي از آنها همچنان نامکشوف است. خوشنويسي اسلامي در فرم (شکل) اشاراتي رمزي و تمثيلي به امور قدسي والهي دارد که در اجراء خود تلاشي براي تجلي و بيان نمادين گوشه اي از اسماء و صفات جمال خداوند است ودر کليت نماد وحدانيت باريتعالي است. « سطرهاي پي در پي متن را مي توان با پودهاي يک تکه پارچه همانند دانست » که با ترکيب اجزاء يک کل زيبا مي سازد .(53)( هنر مقدس ، ص 58)
خطوط اسلامي در ساختار از عناصر عمودي ، افقي و دواير ، مرتبط با هم تشکيل شده اند که هر کدام از اين عناصر داراي بيان نمادين هستند بخش قابل توجهي از حروف الفباي عربي در هنگام نوشتن ، قوسي از دايره و منحني را تشکيل مي دهند ، مانند خط ثلث و اين قوس ها در خوشنويسي خطوط ايراني تعليق ، نستعليق و شکسته بيشتر مي شوند. «دايره نماد آسمان ، بي کرانگي ، کمال وتماميت است و نماينده کيفيت به حساب مي آيد.» (54)( مباني عرفاني هنر و معماري اسلامي ص 558)
خطوط افقي و مواج خوشنويسي که نشانه تکثر است ، را مي توان به مثابه پودهاي پارچه انگاشت که توسط تارهاي نامرئي در دنباله الف هاي افراشته نگه داشته شده اند بدين گونه حرکت افقي خط که همانا جنبه تکوين آن است ، گرايشي دارد به در هم آميختگي و پديداري شکل حروف و کلمات و خط که همانا جنبه تکوين آن است ، گرايشي دارد به درهم آميختگي و پديداري شکل حروف و کلمات و خط هاي عمودي پنداري جوهر هستي را استوار نگه مي دارند . (55)( هنر اسلامي ، زبان و بيان ص 59)

2-4) وحدانيت و نمادهاي آن در خوشنويسي اسلامي :
وحدانيت حقيقتي است که در نمادهاي خوشنويسي اسلامي بسيار مورد تاکيد قرار گرفته است ، بورکهارت يادآور مي شود « هنرمندي که بخواهد وحدت وجود را نمودار سازد سه وسيله را در اختيار دارد يکي هندسه است که وحدت را در نظم فضائي جلوه گر مي سازد و ديگری وزن(ريتم) که وحدت را در نظم دنيوی و غيرمستقيم در فضا نمودار می سازد و سوم نور که نسبت آن با شکل هاي قابل رويت مانند وجود مطلق است .(56)( تعليم خط ،ص 34)
« الخط هندسه روحانيه ظهرت بالمه جسمانيه»(57)( همان ،ص 21)
و وزن (ريتم) به گونه اي موسيقائي با چيدن به هنجار عناصر چشم نوازي به وجود مي آيد. « بي گمان خط خوش کيفيتي موزون وموسيقايي دارد ، خواه حروف خشک نقش طرازي کهن باشد که آتور آپهام پوپ آنها را به هنگ رژه اي موزون وصف کرد يا خط نستعليق که گوئي به آهنگ دروني شعر فارسي پاي مي کوبد. » (58)(خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ، ص 166)
نور نيز در تضاد ( کنتراست ) تيره و روشن « مرکب» و«صفحه» هويدا مي گردد.
چنانکه مولانا مي فرمايد :
« پس به ضد نور نور دانستي تو نور ضدضد را مي نمايد در صدور (59)
(مثنوي معنوي ، دفتر اول ، بيت 1136)
وحدانيت در خوشنويسي اسلامي نمودي بارزتر از ديگر اسماء باريتعالي دارد، در بسياري از اماکن مذهبي ما شاهد نقوش تزئيني از ترکيب اسماء الحسني هستيم که نقش الله با فضاي مثبت به فرمهاي متفاوت ديده مي شود . بر خلاف نظريه هاي مستشرقين ،[ اين موتيف ها] بياني بيش از يک نقش تزئيني دارد .در اين اثر هنرمندان تاويلي تجسمي از آيه سوم سوره ي حديد کرده اند .« هو الاول و الاخر والظاهر و الباطن » (60) (مجموعه مقالات اولين همايش هنر اسلامي ص 130و131)
اسماء اول و آخر ، ظاهر و باطن به صورتي رمز گونه به جلوه بصري در مي آيند ، در خطوط اسلامي فضاي منفي (بياض) به اندازه ي خود نوشته (سواد) اهميت بصري و سمبليک دارند.
« نگارش عربي در سطر افقي از راست به چپ نوشته مي شود که راست همانا پهنه ي کار و کوشش باشد و چپ جاي دل و بدين گونه سيري است از بيرون به درون .(61)( هنر مقدس ، ص 58)
قلم علت فاعله ي خوشنويسي است ، در حکمت و ادبيات اسلامي نماد « قلم متعالي » است که سرنوشت آدميان را در « لوح پنهاني » رقم مي زند ، همان «روح الوهيت » يا « روح جهاني » است وعالي ترين عنوان و لقب شرافتي است که به قلم ودر واقع به سايه ي « اراده ي الهي » اطلاق شده است .( 62)( هنر اسلامي زبان و بيان ، ص 62)
« قلم که مي توانست همه چيز را بر لوح بنويسد ، بنابراين گاه صوفيان و اهل نظر و برخي از فيلسوفان آن را نماد عقل اول يا به عبارت ديگر خود عقل اول پنداشتند. » (63)(خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ص 125)
نقطه اولين عنصر در خوشنويسي اسلامي است که معيار سنجش تناسب و به عنوان مقياس تعليم خط به مبتديان است .« در طريق و تربيت حلاج نقطه همان نقطه از لي است که بيشتر به منزله پايه ي آفرينش به آن برخورده ايم .» (64)( فرهنگ و خوشنويسي اسلامي ،ص 140)
اين نقطه همان نقطه هاي دود مانند آغازين است که خداوند سبحان در قرآن مجيد ، آغاز آفرينش جهان را از انفجار بزرگ در آنها مي داند .(65)( خيال شرقي ، ص 42)
« وهي دخان فقال لها والارض ائتيا طوعا اوکرها ، قالتا طائعين.»(66)( قرآن کريم سوره فصلت آيه 11)
در ميان مسلمانان ، عرفان و خوشنويسي پيوندي نيرومند داشته است ، خوشنويسان وصوفيان هر دو ، تبار معنوي خود را به علي بن ابيطالب (ع) پسر عموي پيامبر اسلام مي رسانند .(67)( تاريخ خط ، ص 208)
حروف در فرهنگ و ادبيات اسلامي و خصوصاً در ميان عرفا ومتصوفه داراي ارزشهاي سمبليک و تمثيلي و رمزي بوده اند فرق حروفيه ، بکتاشيه و نقطويه معتقد به ارزشهاي عرفاني حروف الفبا بودند تسري عقايد اين گروهها در فرهنگ و هنر عامه عيان است . «اين باورها نه به صورت آگاهانه بلکه به صورت ناآگاهانه و غير ارادي هنگامي به اعماق آثار نفوذ مي کنند که گذشت ايام آنها را به صورت توافق جمعي و فرهنگ اعتقادي در آورده باشد .» (68)( حکمت هنر اسلامي ، ص 57)
فرهنگ دعا نويسي با تکرار بعضي از حروف و کلمات خاص ، زائيده ي اين انديشه است .ظرف هاي قلم زني شده ، منقش به انواع خطوط ، پيراهن ها و نيم تنه هائي که سراسر پوشيده از آيات و حتي متن کامل قرآن است و سربازان آنها را برتن مي کردند. (69) (خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ص 130)
خطوط کنده شده بر سلاح ها ، علم ها ، خطوط سوزن دوزي شده بر روي سفره ها و خط هاي زير لعابي ظروف سفال همه و همه به عنوان نماد تقدس بخشيدن به جميع جهات زندگي مسلمين به کار برده مي شده است . خط در زندگي مسلمين در موقعيت هاي مختلف يادآور زيبائي هنري و تذکر دهنده ياد باريتعالي است .

نتيجه گيري :

1) آغاز تقدس در خوشنويسي ، به آغاز نوشتن و کتابت در ميان تمدن هاي قديمي بر مي گردد ، خط در تمدن هاي قديم مصر ، يونان ، بين النهرين ، ايران باستان و برخي تمدن هاي ديگر از تقدس برخوردار بوده است اما با پيدايش اديان الهي همگام با گسترش خط ، به نسخه پردازي کتب ديني و مقدس شمردن آن تأکيد بيشتري شده است .
2) حکما و متفکران اسلامي کمتر اشارات مستقيم و واضحي به مباني فکري و بنبان هاي خوشنويسي اسلامي داشته اند ، لذا آنچه گفته شده ، کليتي در مورد هنر ، به مفهوم عام است که قابل تعميم و تاويل در رشته هاي ديگر من جمله خوشنويسي مي باشد . با توجه به جهان بيني اسلامي يکي از مسائل بنيادي هنر اسلامي کشف ارتباط با سرچشمه الهي است . بيان اين ارتباط در حوزه حکمت واژگان زيبائي شناسي خاص خود را دارد که مقياس داوري و سنجش قرار مي گيرد .
3) تقدس در خوشنويسي اسلامي وابسته به ارتباط انسان با خدا از طريق متن مقدس قرآن کريم است ومعيار سنجش تقدس چه در هنر قديم وچه در هنر جديد به ميزان نزديکي و دوري به اين منبع الهي بر مي گردد.
4) هنر مقدس ،غالباً هنر سنتي است اما در هنر مدرن نيز هنرمند آزاد است که با توجه به جهان بيني خود، اثري مقدس يا غير مقدس بيافريند و خوشنويسي اسلامي قابليت شکل پذيري در هر دو قالب سنتي و مدرن را دارا مي باشد .
5) خوشنويسي اسلامي مي تواند از نظر محتوا مقدس باشد و يا به تقدس نزديک گردد، اما از نظر فرم (شکل ) اگر چه داراي جنبه استعلائي و هندسه روحاني است ، اما مقدس نمي باشد زيرا هر امر والائي لزوماً مقدس نيست اما عکس آن صادق است ، يعني امر مقدس متعالي نيز هست .
6) خوشنويسي اسلامي مملو است از نشانه ها و رمزهائي که در اماکن و ازمنه مختلف خداوند باريتعالي را به ياد مسلمين مي آورد اين نشانه ها به طور تمثيلي و سمبليک به اسماء باريتعالي اشاره دارد ، و وحدانيت بيش از ديگر اسماء بيان سمبليک ونمود بصري داشته است .

پي نوشت ها:
1) مجمع البيان ، ج 9 ، ص 247
2) قرآن کريم ، سوره قلم ، آيه 1
3) فضائلي ، حبيب الله ، تعليم خط ، ص 35
4) سراج شيرازي ، يعقوب بن حسن ، تحفه المحبين ، ص 59
5) نقوي ، اکبر ، سايه طوبي ، ص 324
6) حافظ ، شمس الدين محمد ، ديوان اشعار ، ص 29
7) بور کهارت ، تيتوس ، هنر مقدس ، ص 133
8) فضائلي ، حبيب الله، اطلس خط ، ص 91
9) فضائلي ، حبيب الله ، اطلس خط ، ص 91
10) گاور ، آلبريتن ، تاريخ خط ، ص 164
11) Arthur cotter eel ,the ultimate encyclopedia of mythology
12) دورانت ، ويل ، مشرق زمين گاهواره تمدن ، ص 26
13) گاور ، آلبرتين ، تاريخ خط ، ص164 و ص 165
14) آموزگار ، ژاله ، تاريخ اساطيري ايران ، ص 52
15) فضائلي ، حبيب الله ، اطلس خط ، ص 30
16) گاور ، آلبرتين ، تاريخ خط ، ص 112
17) اعواني ، غلامرضا، حکمت وهنر معنوي ،ص 318
18) نصر،سيد حسن ،مجموعه مقالات اولين همايش اسلامي هنر،ص24
19) بورکهارت، تيتوس ،هنراسلامي زبان وبيان ، ص58
20) بلخاري ،حسن ،مباني عرفاني هنر ومعماري اسلامي ،ج 2،ص 574
21) بلخاري ،حسن،مباني عرفاني هنر ومعماري اسلامي ،ج2،ص 370
22) بلخاري ،حسن ،مباني عرفاني هنر و معماري اسلامي ،ج2 ،ص 282
23) بني اردلان ،اسماعيل ،سايه طوبي ،ص 113
24) بلخاري ،حسن ،مباني ،عرفاني هنرومعماري اسلامي ،ج1،ص 110
25) بني اردلان ،اسماعيل ،سايه طوبي ،ص 109
26) فضائلي ،حبيب اله ، تعليم خط ،ص37
27) فضائلي ، حبيب اله، تعليم خط ،ص21
28) مدد پور ، محمد ، حکمت معنوي وساحت هنر ، ص 52
29) مدد پور ، محمد ، حکمت معنوي وساحت هنر ، ص 52
30) بلخاري ،حسن ،مباني عرفاني هنرومعماري اسلامي، ص 199
31) مدد پور ، محمد ، حکمت معنوي وساحت هنر ، ص 52
32) مدد پور ، محمد ، حکمت معنوي وساحت هنر ، ص 52
33) مدد پور ، محمد ، حکمت معنوي وساحت هنر ، ص 55
34) قرآن کريم ، سوره حشر ، آيه 24
35) بلخي ، جلال الدين محمد ، مثنوي معنوي
36) بورکهارت، تيتوس ،هنرمقدس ص133
37) ريخته گران ، محمدرضا ، سايه طوبي ، ص 199
38) رهنود ، زهرا، حکمت و هنر اسلامي ،ص 13
39) فدوي ، سيد محمد ، سايه طوبي ، ص 242
40) گراهام ،گوردن ، فلسفه ي هنرها، ص 66
41) زرين کوب ، عبدالحسين ، ارزش ميراث صوفيه ، ص 29
42) ريخته گران ، محمدرضا ،« هنر ، تفکر ، زيبائي »، ص 11
43) نصر،سيد حسن ،معرفت و معنويت ،ص147
44) ذکر گو ، امير حسين ، تاملي در آراي کومارا سوآمي ، شماره 14و15، ص 70
45) گنون ، رنه ، بحران دنياي متجدد ، ص 38و39
46) شيمل ، آن ماري ، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ،ص 130
47) شيمل ، آن ماري ، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ،ص 127
48) قرآن کريم سوره واقعه ، آيه 78
49) آيت الله اراکي ، محمد علي ، رساله توضيح المسائل ،ص 58
50) احمدي ، بابک ، حقيقت و زيبائي ، ص 7
51) شيمل ، آن ماري ، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ،ص 310
52) اکبري ، غلامرضا ، مجموعه مقالات اولين همايش هنر اسلامي، ص 65
53) بورکهارت، تيتوس ،هنرمقدس، ص58
54) بلخاري ،حسن ،مباني عرفاني هنرومعماري اسلامي، ص 558
55) بورکهارت، تيتوس ،هنراسلامي زبان وبيان، ص59
56) فضائلي ، حبيب اله، تعليم خط ،ص34
57) فضائلي ، حبيب اله، تعليم خط ،ص21
58) شيمل ، آن ماري ، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ،ص 166
59) بلخي ، جلال الدين محمد ، مثنوي معنوي ، دفتر اول ، بيت 1136
60) خزائي ، محمد ، مجوعه مقالات اولين همايش هنر اسلامي ، ص 130و131
61) بورکهارت، تيتوس ،هنرمقدس ، ص58
62) بورکهارت، تيتوس ،هنراسلامي ، زبان وبيان ،ص62
63) شيمل ، آن ماري ، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ،ص 125
64) شيمل ، آن ماري ، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ،ص 140
65) آيت اللهي ، حبيب الله ، خيال شرقي ، ص 42
66) قرآن کريم ، سوره فصلت ، آيه 11
67) رهنورد ،زهرا ، حکمت و هنر اسلامي ، ص57
68) گاور ، آلبرتين ، تاريخ خط ، ص 208
69) شيمل ، آن ماري ، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ،ص 130

منابع و مآخذ:

1) آموزگار ژاله ، تاريخ اساطيري ايران ، تهران ، انتشارات سمت ، چاپ نهم ، 1386
2) آيت الهي ، حبيب الله ، خيال شرقي ، تهران، انتشارات فرهنگستان هنر کتاب اول، 1384
3) آيت الله اراکي ، محمد علي ، رساله توضيح المسائل، انتشارات حوزه علميه قم
4) احمدي ، بابک ، حقيقت و زيبايي، تهران، نشر مرکز ، چاپ دوم ، 1375
5) اعواني، غلام رضا ، حکمت و هنر معنوي ، تهران ، انتشارات گروس، 1375
6) بلخاري ، حسن ، مباني عرفاني و معماري اسلامي ج 1 و 2 ، سوره مهر، چاپ اول ،1384
7) بلخي ، جلال الدين محمد ، مثنوي معنوي ، به تصحيح عبدالکريم سروش ، تهران ، انتشارات علمي فرهنگي ، 1378
8) بورکهارت، تيتوس ،هنر مقدس ، « زبان وبيان » ، ترجمه مسعود رجب نيا ، تهران ، انتشارات سروش، 1365
9) بورکهارت، تيتوس ،هنر مقدس ، ترجمه جلال ستاري ، تهران ، نشر سروش ،1369
10) حافظ ، شمس الدين محمد ، ديوان اشعار ، تصحيح حسين الهي قمشه اي تهران ، انتشارات فرهنگسراي دشتي، 1381
11) خزائي ، محمد ، مجموعه مقالات اولين همايش هنر اسلامي ، انتشارات موسسه مطالعات هنري تهران، 1380
12) دورانت ، ويل ، تاريخ تمدن ( مشرق زمين گاهواره تمدن ) ترجمه احمد آرام ، تهران ، انتشارات موسسه انقلاب اسلامي ،1370
13) ذکر گو ، امير حسين ، تاملي در آراي کومارا سوآمي در باب هنر ، فرهنگستان هنر ، تهران ،1378
14) رهنورد ،زهرا، حکمت و هنر اسلامي ، تهران، انتشارات سمت ،چاپ اول ، 1378
15) ريخته گران ، محمد رضا ، هنر ، زيبائي ، تفکر ، تهران ، نشر ساقي ، چاپ اول ، 1380
16) زرين کوب ، عبدالحسين ، ارزش ميراث صوفيه ، تهران ، نشر امير کبير ، چاپ ششم ،1369
17) سايه طوبي ، نخستين همايش دو سالانه بين المللي نقاشي جهان اسلام ، تهران ، فرهنگستان هنر ،1379
18) سراج شيرازي ، يعقوب بن حسن ، تحفه المحبين ( در آئين خوشنويسي ولطايف معنوي آن) به کوشش کرامت حسيني و ايرج افشار ، تهران ، نشر قطره ، چاپ اول ، 1376
19) شيمل ، آن ماري ، خوشنويسي و فرهنگ اسلامي ، اسدالله آزاد ، مشهد ، نشر آستان قدس رضوي ، چاپ اول ، 1386
20) فضائلي ، حبيب الله ، اطلس خط ، تحقيق در خطوط اسلامي ، اصفهان ، انتشارات مشعل ، چاپ دوم، 1362
21) فضائلي ، حبيب الله ، تعليم خط ، تهران ، سروش ، چاپ هفتم ،1375
22) گنون ، رنه ، بحران دنياي متجدد ، ترجمه ضياء الدين دهشيري ، انتشارات دانشگاه تهران، 1349
23) گراهام ، گوردن ، فلسفه هنر ها، ترجمه مسعود عليا ، تهران ، نشر ققنوس ، 1383
24) مدد پور ، محمد ، حکمت معنوي و ساحت هنر ، تهران ، انتشارات حوزه ي هنري ،1377
25) نصر ، سيد حسن ، معرفت و معنويت ، ترجمه انشاءالله رحمتي ، تهران ، نشر سهروردي 1380،
26) Arthur cotter ell and Rachel storm, the ultimate encyclopedia of mythology London.

Unless otherwise stated, the content of this page is licensed under Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 License