رابطه تزئینات با هنروفرهنگ اسلامی
اگربخواهیم ریشه تزئینات درآثاروهنراسلامیرا جستجوکنیم بی شک شروع وپیدایش این تزئینات به آغاز اسلام برمیگردد آثارخوشنویسی به خط کوفی در دوران اولیه، تزئین سفالها، منسوجات، سکهها آثاری هستند که تزئین درآنها دیده میشود.
هنگامیکه اسلام درجزیرة العرب شکل گرفت درواقع یک فرهنگ خاص براساس تفکر و اعتقاد دینی یعنی دین اسلام صورت گرفت و فرهنگ و هنری که برمبنای دین اسلام ایجاد شد فرهنگ وهنراسلامینام گرفت که هدفش القاء وانتشار تفکر اسلامیبود.
با تولد اسلام میبایست این تفکرتوسعه وگسترش مییافت. ابتدا اسلام ازطریق ترویج تعالیم الهی به سرزمینهای همجوار نفوذ پیدا کرد و در ادامه کشورهایی همچون عراق، سوریه، مصر، ترکیه، ایران و هند، ….
اولین راه انتقال اسلام ازطریق کتابت وخوشنویسی قرآن بود. به اعتبار قرآن نیزهم اولین انگیزههای ایجاد اثر هنری با هدف کتابت وخوشنویسی قرآن و پیدایش خط کوفی بعنوان عامل کتابت وآن هم منسوب به حضرت علی (ع) صورت گرفت ابتدا خط کوفی برای کتابت ساده وعاری ازهرگونه تزئین بود وچندان هم شکل هنری وزیبایی خاصی نداشت وان هم شاید به دلیل این بود که افرادی که این خط را مورد استفاده قرارمیدادند اعراب بودند وان هم بجهت شرایط اب وهوایی و سرزمینهای خشک و بیابانی ازروحیه خشک وبی روح وبدون لطافت برخورداربودندوعنوان شده که همین امردلیل برتاثیران آثارهنری انها باشد وخط کوفی که ابداع شد توسط همین اعراب بود. درابتدا خطی خشک،صاف وبدون نرمش وانعطاف میباشد واین هم ارتباط با روحیه انها داشته است ولی به مروردر سالهای بعدازاغازاسلام کاتبان ذوق وسلیقه بیشتری بکار گرفتند واین هم شاید به دلیل ارتباطات فرهنگی بین اعراب وسرزمینهای اطراف ازجمله ایران،ترکیه و مصرباشد.
ارتباطات با کشورهای عثمانی،یونان،بیزانس وایران تحت تاثیرانها قرارگرفتند وحتی هنرمندان را دردربار خود استخدام میکردند بعنوان مثال دردربارعباسیان به جهت نزدیکی یا بغداد با تیسفون وایران حاکمان عباسی ازهنرمندان و شاعران ایرانی دردربارخود بهره میگرفتند وهمین امرباعث شد که هنراین کشورها برهنرو خصوصا خوشنویسی و تزئینات درآثارآنها تاثیرگذارد چون تزئینات درآثاراین کشورها ازقدمت بیشتری نسبت به اعراب برخورداربود واین چنین زیبایی ولطافت در هنراعراب بوجود امد که نمونههای آن را درآثار خوشنویسی،سفالهاوکتیبهها وغیره میبینیم.
حال با نگاه به آثارهنری این دوران تا به امروزمیتوان دریافت که تزئین جایگاه ویژه ووالایی دراین اثاردارد بصورتی که شاید هیچ اثررا بدون تزئین نتوان دید در واقع این گونه میتوان بیان کرد که مهمترین عامل شکل دهنده هنروفرهنگ اسلامینقشهای تزئینی ونمادی دراثارانها میباشد که ریشه دراداب وسنتهای اسلامیودین اسلام دارد وحضورانها تا به امروزادامه یافته است.
درباره تزئین وتزئینات درهنراسلامیمطالب زیادی نوشته شده است بعضی ازانها با تزئینات درهنر اسلامیموافق و بعضی مخالفت کرده اند بعنوان مثال نهضت مدرن که درغرب شکل گرفت تزئینات را مردود و نهضت پست مدرنیزم احیائش کردنهضت مدرن چون درزمان شکل گیری درپی تولید انبوه درهنربود تزئینات را رد کرد ولی پست مدرنیزم درپی ارائه مفاهیم و زیبایی بود به تزئینات ارزش گذارد وانرا دوباره به کار گرفت دراینجا رویکرد بعضی ازمحققان را درمورد تزئینات درهنرهای اسلامیوفرهنگ انها مورد برسی قرارمیگیرد.
البرگایه یکی ازکسانی است که درمورد تزئینات و فرهنگ وهنراسلامیدرکتاب هنرعرب (به سال 1893م) مدعی شد که نقوش انتزاعی بناهای عربی عمیقا منعکس کننده صفات ریشه دارنژادی است. این هنرهنردین یا جامعه نیست بلکه هنریک نژاد است.
بنا برنظرگایه با تحریم شمایل صرفا تمایل هنری ذاتی اقوام سامیبه احترازاز تقلید (از طبیعت) درهنر را قوت بخشید باطن گرایی وعرفان ذاتی اعراب ایشان را چنان کرد که تزئینات انتزاعی را که درا استعداد بیشتری در بیان جمال متعالی دارد ترجیح میدهند. عرب اهل کشف و شهود خود را از شمایل ادمیبه دور میدارد نه برای مراعات حکم دین بلکه به حکم غریزه ماهیت هنرمعنوی عرب با سه نوع نقش گیاهی،کتیبه ای و هندسی میداند .
گایه کاربرد نقوش هند سی را صفت ذاتی کل هنر اسلامیمیشمرد.
گایه به تزئینی بودن هنراسلامیوانتزاعی بودن نقوش درتزئینات اسلامیاعتقاد دارد.تقسیم بندی نقوش درسه نوع کتیبه ای ،گیاهی،هندسی بنابراعتقادایشان مختص هنرعرب میباشد ولی درسرزمینهای دیگربجزاعراب مثل تزئینات ایرانی،ترکی،سوریه،مصرما نقوش انسانی،حیوانی را علاوه برسه نقوش میبینیم نظرات گایه درمورد تزئینات احتمالا مربوط به معماری میباشدولی وقتی هنرهای اسلامیمطرح میشود اشکال دیگرهنری رانیزشا مل میشود واین اشکال در دورههای مختلف قابل بررسی میباشد.
پرهیزازطبیعت گرایی،تحریم شمایل خصوصا دردوران اولیه اسلامی،باطن گرایی وعرفان جزوء خصوصیات هنراسلامیمیباشد که بنا برنظرگایه درنقوش واثارانان دیده میشود که تحت تاثیردین وایین اسلامیمیباشد زیرا هنرمند اسلامیهمواره در پی معنویات بودواثاری که خلق میکرد درپی بیان جمال الهی بود لذا درتعریف گایه ازاینکه هنراسلامیو نقوش ان را هنردین وجامعه نمیداند صحیح نیست به نظرمیرسد هنراسلامیصددرصد تحت تاثیردین ومذهب میباشد نه یک نژاد،چون نژادهای مختاف دراسلام مطرح نیست سیاه و سفید،عرب وعجم ،ایرانی و چینی همه بنده خداوند هستند ووحد ت ازارکان اسلام است ونژادوقوم وقبیله نمیتواند هدف باشد علی رغم این موضوع ما درتعابیرونظرات گایه دربعضی جاها این تناقض را میبینیم ولی اینکه نقوش زائیده هنراسلامیووجه اشتراک بین اقوام و نژادهای مختلف درسرزمینهای اسلامیاست پذیرفته شده است.
جونزدرکتاب دستورزبان تزئین به تزئینات درهنراسلامیاعتقاد دارد وان را درقالب گروهای قومی،نژادی معمول زمان خود یعنی عربی ،مغربی،ترکی،ایرانی وهندی تقسیم میکند درتقسیم بندی اوفرهنگ چند قومیبیشترسلسلههای مسلمان ما قبل مدرن که مناطق متعددجغرافیایی و جوامع مختلف با دینها ومذاهب گوناگون را زیرلولای یک حکومت متحد کرده بودند نادیده گرفته شده است. فرض اصلی جونزدر نظراتش این است که نشانههای فرهنگی همچون نشانههای طبیعی عام و بی زمان است ولذا تزئین را میتوان با قوانین هم ترازقوانین علمیتبین کرد.
جونزبرتفوق شکل معماری درمیان هنرها تاکید میورزد که هنرهای تزئینی را تحت خدمت گرفته است جونزدربیان نظراش معانی نهفته درنقوش تزئینی متعلق به سنتهای مختلف فرهنگی را نادیده میگیردتا قواعد نحوی نهفته درانها بتواند جوابگوی نیازهای کاربردگرایانه دوره مدرن باشد موضع جونزمستلزم مطالعه درنقوش ازلحاظ مناسبت عام و کاربردی انها بود تا مطالعه درانها چون مجموعههای معنا دار،ودرنتیجه به وانهادن پیوندهای فرهنگی درانها انجامید نحوه مواجهه غیرتاریخی جونز به تزئینات اسلامیبا نحوه برخورد وی با سبکهای تزئینی تفاوت نمیکند جونز سبک مغربی و تزئینات کاخ حمراء را والاترازسبکهای ترکی،ایرانی،هندی میداند واین تبعیض بین شیوهها ازنظراوست آلویس ریگل مورخ اتریشی هنروهمچنین ژول بورژوان ازجمله کسانی هستند که تحت تاثیرجونزبوده اند ریگل نقوش تزئینی درهنراسلامیرا حاصل روحیه تجرید گرای شرقی تعبیرمیکند که نگارهها رابا « تشابه وتناظر بی پایان » پیوسته تکثیرمیکند تا سرتا سرسطح را بپوشاند چندان که رویه وزمینه قابل تمیز نباشد ریگل نقوش تزئینی را آینیه یک تمایل فرهنگی میداند این تمایل همان گریز ازطبیعت ومیل به انتزاع است که از تحریم شمایل نگاری دراسلام ناشی شده است درهم آمیختن نقش وزمینه بازتاب جهان بینی خاص اسلامیاست که از قدرت را مختص خداوند متعالی میشمارد که همه نزد وی یکسان است پس نقوش تزئینی زاده یک مقصود هنری است که نگارههای طبیعت گرای کلاسیک را تغییرداده وبه مدار فرهنگی کا ملا متفاوتی وارد کرد .
بورژوان درکتاب عناصرهنرعرب معتقد است که هنر اسلامیبرمبنای استوارهندسی نظیربلورکانیهاست نقشهای بی شمایل وانتزاعی وبافته ان که به صورت
مکانیکی با کمک خط پرگارترسیم میشده نظام طراحی مستقلی را پدید اورده که دامنه محدودی داشته و شاخصه اش ظرافت بی نظیراست واین شکل هنررا ماهیتا تزئینی میداند که ازمنطق ترکیبی طرحهای هندسی مجرد ازطبیعت عینی تبعیت میکند و ناقد مضمون شبیه نگارانه است و این گونه بیان میکند میتوان هنراسلامیرا دستگاهی تزئینی دانستکه تماما بر نظم اشکال هندسی مبتنی است ومطلقا هیچ چیزی از ظاهرطبیعت اقتباس نمیکند ناقد نمادگان طبیعی و عاری ازمعنای ذهنی است منیع الهامش انتزاع (از طبیعت) است ونحوه اجرایش عاری ازانعطاف .
گایه،جونز،ریگل،بورژوان ازمورخان هنرهستند که بر تزئینی بودن هنراسلامیاعتقاد دارند درنکته نظرات این افراد تزئینات برمبنای انتزاعی بودن وپرهیزاز طبیعت بنا نهاده شده است وتا حدی کاربرد نقوش حیوانی وانسانی را جزء دسته بندی انواع نقوش نمیدانند ومعتقدند که اسلام با پرهیزازشمایل ومنع ان موجب عدم کاربرد این نقوش دراثاراسلامیشده است. دسته بندی که به لحاظ نوع تزئینات درنظرات این افراد به چشم میخورد تقسیم بندی قومیو نژادی میباشد. و ان را تحت عنوان شیوه یا سبک عنوان نکرده اندواین گونه تفاوتها را درتزئینات اسلامیبرگرفته ازنژادهای مختلف دراسلام میدانند،این نوع طبقه بندی درقرن 19 میلادی بود ولی اوایل قرن 20 ازاین نوع طبقه بندی اعتراض میشد ولی همچنان وجود اقسامیجامع در هنراسلامیبه عنوان عرب ومغربی،ترکی،ایرانی،تورانی،هندی درجهت ایجاد هویت خودی درقالب مرزهای حکومتهای ملی مطرح میشد که بر مرزهای حکومتهای قدیم که هریک از مناطق واقوام و نژادهای متعددی را دربرمیگرفت منطبق نبود.
ارنست هرتسفلد نیزازجمله محققانی است که مدعی است طبیعت گریزی وانتزاع که شاخصه ان تکراربی شمارو تشابهی بینهایت است وبه حدی میرسد که سرتاسرسطح را بپوشاند بازتاب هراس روانی ازجای خالی است وعموما درفرهنگ اسلامیدیده میشود ،این نظررا ریچاداتینگهاوزن ودیماند نیزتکرارکرده اند ارنست کونل همچون ریگل ظهورنقوش گیاهی وهندسی را به روحیه اسلامینسبت میدهند محققانی نظیرلوئی ماسینیون،ژرژمارسه واتینگهاوزن ویژگیهای تزئین انتزاعی را بارجوع به ماهیت اسلام تبین کرده اند مثلا ماسینیون انتزاعات متحول درهنراسلامیرا به فلسفه ذره باوری مرتبط میدانند که برطبق آن عالم متشکل ازذرات است که پیوسته بدست خداوند قادر تحول میپذ یرد .
انچه که محققان تحت عنوان طبیعت گریزی وفرارازان ومیل به انتزاع را به هنراسلامینسبت میدهند و معتقدند که نتیجه تحریم ازسوی اسلام بود به نظرمیرسد این طورنباشد تجرید گرایی ودوری ازطبیعت محض یک الگوی قدیمیترازظهوراسلام بوده وماقبل اسلام درتمدنهای مختلف وحتی تمدنهایی هم که تحت تاثیر اسلام قرار گرفتند استفاده میشده بعنوان مثال در بین النهرین نمونههای مختلف از اشیاء ونقش برجستهها وتمدن ایران به وفوراشکا ل انتزاعی درقالب گیاهی – حیوانی وانسانی وهندسی دیده میشود پس نمیتوان انتزاعی بودن نقوش را به هنراسلامینسبت داد.
درمقابل کسانی که ماهیت هنراسلامیرا صرفا تزئینی محسوب میکنند کسانی امثال اسمائیل الفا روقی نویسنده مسلمان محققان غربی را متهم میکنند که هنر اسلامیرا بد تفسیرکرده وانرا صرفا « تزئینی » و« بی معنا » دانسته اند وازاین رو نتوانسته اند « روح » و اسلامیت انرا دریابند وی مدعی بود که انتزاع طبیعت گریزانه شکلها بیان تصویری « نامحدودی با توصیف ناپذیری » خداوند و شهادت مسلمان به این امت که «لااله الا الله » هیچ معبودی جزخداوند یگانه نیست.
الفاروقی معتقد است که شما یل نگاری یعنی تصویر گری،برخلاف دید توحیدی است ولذا نقاشی ومینیاتور را منبعث ازتاثیرات « غیر اسلامی» میدانست و مردود میشمرد. معماری و تزئینات را مقدم میدانست زیرا معتقد بود که برای مسلمانی که اختیارضمیرانها به دست خداست نخستین قاعده هرجنبه ازتمدن اسلامیاست یعنی درفرهنگ وهنراسلامیرکن اصلی خداوند است پس شکلهای انتزاعی در هنر اسلامیهیچ وظیفه ای ندارند مگر کمک برای دریافت علو مطلق خداوندی که ورای مکان و زمان است.
تفسیر دیگری که بر معانی اسلامینقوش تاکید میکند بعد عرفانی و صوفیانه ان است که گایه در هنر عرب 1893م بر این بعد تاکید کرده و نقوش انتزاعی را بیان عارفانه جمال متعالی دانسته بود که روح را به تامل میخواند.
پروبیرابان درمقاله ای درفلسفه نقوش تزئینی 1905م دوباره این نظررا مطرح کرد ونقوش انتزاعی را این چنین تعریف کرد « ترجمه تزئینی تفکرعرفانی اسلام و نمادگرایی محض ان » پروبیرابان معتقد است که هنرمند مسلمان مکاشفا ت روحی خود را با استفاده از زبان تزئین بردیواربناها وسطح اشیاء زینتی نقش میکند وی معتقد بود که تکرار موزون نقوش انتزاعی یاداورذکراست .که تکرارخستگی ناپذیراوراد سماع در حلقههای صوفیانه است .
پروبیرابان مینویسد که گایه شاید درباره نماد گرایی نقوش انتزاعی اغراق کرده باشد اما معنویت روحیه مسلمان پیوند هنررا با این که مسلمان وحدت الهی را در پس مخلوقات میجوید خوب دریافته است. به عقیده عرفانی وحدت در کثرت و تجلی ان درنظام هستی،که ازاصول تصوف است اصیل ترین قاعده یگانگی خداوند میداند درنظریه بیرابان نقوش وتزئینات اسلامیبیان کننده معانی ومفاهیمیهستند که درذات این نقوش نهفته است وان هم تعالی ورشد درجهت عبودیت ویگانگی پروردگاراست وبعد باطنی ودرونی اسلام ونقوش درهنراسلامیرا بیان میکند .
تیتوس بوکهارت هم مدعی وحدت معنوی بی زمان سنت بصری اسلامیدرهمه دورهها وهمه مناطق است دقیقا مخالف محققانی که نقوش تزئینی را درهنراسلامینژادی وقومیمیدانستند بوکهارت وحدت را رکن اصلی هنراسلامیمیداند وحدت معنوی که متعلق به یک زمان و دوره خاص نمیباشد. وازابتدای اسلام محوردین وهنرمسلمانان بوده است بوکهارت معتقد است که گستره نقوش تزئینی مانع ازان میشود که بیننده به تک تک اشکال خیره ومتمرکزشود برماهیت عرفانی و بعد معنوی غیرتاریخی نقوش تاکید میکند ماهیتی که میتواند ازطریق اشکال انتزاعی بین گذشته وحال مسلمانان ارتباط برقرارکند.
درنظریه بوکهارت فرهنگ وهنراسلامیکل یک پارچه ای را تشکیل میدهد که شاخصه اش پیوستگی بی زمان بین قرن 7 تا 20 میلادی است بوکهارت میگوید سنت بصری اسلامیاصلا از تعمق دروحدانیت الهی ناشی شده است و با نادیده گرفتن خصوصیات مظاهر تاریخی و منطقه ای،معانی عام را به ان نسبت میدهند .
سید حسین نصرهم ازجمله کسانی است که درکتاب هنر اسلامیتعبیرغربی ازهنراسلامیبه هنرتزئینی را مردود میشمرد وبوکهارت را ستایش میکند که توانسته ذات هنراسلامیرا دریابد وقول تجلی مفاهیم روحانی درهنراسلامیرا تکرارکند نصرازجمله محققان ایرانی است که ازتعریف معماری اسلامیبه سنتی معنوی شروع کرد واظهارکرد که « محققان غربی این هنررا به ندرت به قصد فهم معنای نمادین و مابعدالطبیعه ان مطالعه کرده اند یعنی که مطالعات محققان غربی فقط صورتهای ظاهری این هنربود وبه عمق معانی و تعابیرمعنوی ان پی نبرده اند ومعتقد است برای درک معانی باطن ان که برمحوراعتقاد به وحدت استواراست هم تحقیق بیرونی لازم است وهم تحقیق درونی سنت.که بی شباهت به سلوک روحانی وعرفانی برای نیل به بطن حقیقت نیست » نصربا گله ازاینکه در طبقه بندی متجدانه ازشرق از زمان رواج تفکرمدرن از قرنهای گذشته سنتهای معماری شرق نا دیده گرفته شده است.
نادراردلان ولاله بختیارنقوش تز ئینی رابه صورمثالی ازلی تعبیرکرده اند که میتواند با تاویل معنوی ذهن ژرف اندیش را ازظاهرنقش به حقایق رازآلود عرفانی دربا طن هدایت کند ومعتعقد ند که نقوش تزئینی نمادی ازبعد با طنی اسلام هستند کثرت پا یان ناپذیرخلقت ،فیض وجود است که ازجانب پروردگارصادر میشود .
عملکرد تزئین درهنراسلامی
تزئین یک ویژگی،عامل ارتباطی وروحی است که از قدیم دراثارواشیاءبه جای مانده ازانسانهای نخستین دیده میشود ارتباط انسان با غیرخود جنبههای مختلفی داشته است به عنوا ن مثال درجاهایی کارکردهایی جادو گرایانه وائینی داشت مثال وقتی برروی اشیاء واثاری مانند ماسک یا صورتک اشکالی ترسیم یا طراحی میشده کارکرد جادوگرایانه واعتقادی داشته است ویا صخره نگاریهایی که از دوران نوسنگی در افریقا بر جای مانده این ویژگی را دارا میباشد .
ولی در اثار دورا ن اسلامیعملکرد تزئین برای مسلمانان شکل دیگری یافت و ان اینکه ارتباط انسان با خداوند خود، هنرمند مسلمان همواره میکوشد از طریق خلق اثار هنری معانی ومفاهیم معنوی را ارائه دهد در واقع نقوش در اثار ایجاد شده توسط مسلمانان جلوه ای از توانایی فرهنگی و دینی جامعهای است که در ان زندگی کرده است .اثار اسلامیمنعکس کننده جهان بینی و تفکر فلسفی جامعه ای است که تحت فرهنگ ودین اسلام شکل گرفته است.
به اعتقاد من در تحلیل نظریهها ی کسانی که اعتقاد دارند تزئین در هنرهای اسلامیجنبه کاربردی ندارد و ان را بی ارزش قلمداد میکنند و ان را با هنر امروزی و مدرن مقایسه کرده اند، درست نیست زیرا در پس لذت مادی که درهنر کاربردی است لذت معنوی درهنر تزئینی وجود دارد که هنرمند اسلامیان را انتخاب کرده است گذرازاینکه تزئینات دریک اثرازویژگی کاربردی ا ن کم نمیکند وبرارزش ان میافزاید به عنوان مثال دواثریا کالا ی غیرهنری را که اگرمقایسه کنیم که اگرتبلیغات روی انها را به عنوان تزئین فرض کنیم ان اثریا کالا یی که تزئینات زیباتروبهترداشته است مشتری ومخاطب بیشتری را جذب میکند لذا میتوان گفت که تزئینات میتواند تاثیرکاربردی داشته باشد.
گفتیم که تزئینات یک خصوصیت هنری است اگر بخواهیم اثارمختلف را درتمدنها وهنرها تفکیک کنیم شاید ویژگی مناسبی باشد،هرهنری را میتوان با یک ویژگی شناخت به عنوان مثال هنرایران،که درهردوره ای دارای ویژگیها و شاخصهای خاصی میباشد عظمت و صلابت ویژگی اثارهخامنشی،ظرافت و ریزه کاری ویژگی اثارصفویان .
ویژگی هنرهای اسلامیتزئینات انها است درپایان میتوان نتیجه گرفت که با توجه به اعتقادهای محققان د رباب تزئین درهنراسلامیتزئین یک کار بیهوده نیست بلکه کاملا هدفمند وازروی شناخت ومیل باطنی انجام میگیرد تزئین گرایشی است که نه تنها درنزدهنرمند مسلمان بلکه درنظرهرشخص دیگری دارای جایگاه و ارزش است ودربین هنرهای اسلامیویژگی است که سبکها وشیوههای مختلف این هنررا به هم نزدیک میکند.