الهام طوقیان

صنایع دستی و نقش اشتغال زایی آن برای زنان در ایران

مراد از هنرهای تزئینی آن دسته از هنرها یی است که در زیبائی نقش و گویائی طرح ، نمود یافته است . به هنری اطلاق می شود که کارکرد زیبا سازی یا زینتی داشته باشد . شماری از فرآورده های صنعت دستی در زمینه های سرامیک ، چوب ، شیشه ، فلز یا پارچه بافی در رده هنرهای تزئینی قرار می گیرند . هنرهای تزئینی معمولا در تضاد با هنرهای زیبا دسته بندی می شوند که شامل نقاشی ، معماری ، عکاسی ، رقص ، تئاتر و مجسمه سازی می باشد .
صنایع دستی که شاخه ای از هنرهای تزئینی است، به آن رشته از صنایع اطلاق می شود که تمام یا قسمتی از مراحل ساخت فرآورده های آن با دست انجام گرفته و در چارچوب فرهنگ و بینش های فلسفی و ذوق هنری انسان های هر منطقه ، با توجه به میراث های قومی آنان ساخته و پرداخته می شود و از نسلی به نسل بعد انتقال می یابد . اغلب ، این هنرها ، از جمله هنرهای سنتی خانگی مانند دوختن روتختیهای تزئینی، گلدوزی و سوزن دوزی ، را نیز هنرهای زنانه می نامند .
صنایع دستی صرف نظر از آن که نشانگر خصوصیات و ویژگیهای ملی و محلی و گویای آداب و رسوم فرهنگ کشور است ، وسیله ای برای امرار معاش و تامین وضع زندگی گروههای کثیری از مردم نیز می باشد .
ظرافت و لطافت طبع و حوصله فراوان زن ایرانی در تولید صنایع دستی چنان بوده که طی قرون و اعصار متمادی در این عرصه ، به هنر نمائی پرداخته است .
زنان ایران حدود 65 تا 70 درصد تولید کنند گان صنایع دستی را تشکیل می دهند . 80 درصد فعالیتهای آموزشی سازمان صنایع دستی معطوف به زنان است .
در شیوه های سنتی که بیشتر در روستاها و در میان عشایر صورت می گیرد ، دختران از سنین پائین پا به پای مادرشان در حین کار ، آموزش هم می بینند .
در این شرایط زنان هنرمند ، بدون کوچکترین ادعایی ، بخش اعظم تولید صنایع دستی کشور را بر عهده دارند .

در مورد نقش زنان و جایگاه آنان در هنرهای تزئینی چند پرسش اساسی را می توان مطرح نمود :

1- زنان چه خصوصیات بارزی در هنرهای تزئینی به وجود آوردند ؟
2- جامعه چه دیدی نسبت به زن و جایگاه وی ، در رابطه با تولید هنرهای تزئینی دارد ؟ (نسبت به قشر مردان )
3- دلایل کمرنگ بودن نقش زنان در صحنه کار و تولید در ایران چیست ؟
4- صنایع دستی و نقش آن در ایجاد اشتغال برای زنان در ایران به چه صورتی است ؟ آیا با فرهنگ سازی می توان جایگاه آن را در جامعه تغییر داد ؟

هنر زنانه در تضاد با نابغه انگاری هنرمند و نقد فردیت هنرمند می باشد . به همین خاطر بیشتر به تولید آثار هنری گروهی می پردازد ، زیرا بر اساس زیبائی شناسی آن فرد باید توجه خود را معطوف به رابطه ی میان هنر با هنرمند ، طبیعت ، فرهنگ و دست آخر بافتهای عینی و واقعی معطوف کند.
زنان سعی کرده اند دیدگاه خود را از زیبائی شناسی مدرنیسم فراتر برده و آرمانها و مقدمات مدرنیسم را زیر پا گذاشتند . به عنوان مثال توجه به تزئین که جز هنر نازل محسوب می شد، مسئله ای بود که به آن توجه کردند که بعدها یکی از اساسی ترین پایه های پست مدرنیسم هم شد. در کل چنین می توان گفت که هنر در دوران مدرنیسم بسیار خلاصه ، جدی و غیر تزئینی بود که کم کم یک گفتمان جدید در هنر مطرح گردید .که این تزئینی بودن و پرداختن به ظرافتها ، برای هنرمندان و تئوریسین های دوران مدرن غیر قابل تحمل بوده و به عنوان هنر والا به آن پرداخته نمی شد .
يكي از استراتژی‌های مهم پست ‌مدرنیسم از بین بردن تمایز هنر والا و هنر سطح پایین بود و مهم‌ترین نقش را در این زمینه زنان داشتند ، به همین علت است که می‌توانیم بگوییم که زنان در قرن نوزدهم جایگاه مهمی در تاریخ هنر پیدا کردند ، زیرا آنها تلقی از هنر را تغییر دادند . قبلا ، در هنر پاپ‌آرت، تلاش‌هایی از این دست شده بود، اما زنان آن را جدی دنبال کردند و نتایج جالب و درخشانی از آن کسب کردند .
خصوصیاتی که زنان در هنر به وجود آوردند و زیبائی شناسی را نیز تحت تاثیر قرار داد ، این مسئله را مطرح کرده است که زیبایی شناسی معاصر ، یک زیبائی شناسی مونث است . به‌نظر لوسي ليپارد نقاشي‌هاي زنان داراي يك تمركز مركزي است و اغلب اين مركز توخالي است . جزئيات بسيار مورد توجه است و خطوط به‌صورتي افراطي به‌كار برده مي‌شود . فرم‌ها و سطوح بسيار قابل لمس است و بسياري از آثار داراي تأكيدات اتوبيوگرافيك ، يعني برآمده از زندگي شخصي هنرمند هستند و نوعي گسست و قطعه‌قطعه بودن در آثار وجود دارد . به این معنی که آثار هنرمند زن به صورت واحد و يك‌دست ، يك كليت را تشكيل نمي‌دهد . هنر معاصر یک هنر پخش، بی‌مرکز، شقه‌شقه ، فاقد هر گونه تاریخیت ، اصالت ، قانون و استراتژی است . اینها از جمله خصوصیاتی است که در هنرهای زنانه بسیار به آن توجه می شود .
بدین ترتیب مشاهده می کنیم که مراد از هنر تزئینی و هنری که به زنان نسبت داده می شود ، هنری است که در آن از معنا ، خاطره ، سر گذشت ، مسائل شخصی استفاده شده . هنری که در آن فلسفه و فکر بزرگی در آن نیست . تکرار سیستماتیک به یک موضوع در یک سطح می پردازد ، که معمولا به خاطر حس لطیف و پرداختن به جزئیات به زنان نسبت داده می شود . این امر در ابتدا با دادن نوعی حس تحقیر به آنان بود ، اما این هنر با ویژگی هایش کم کم جای خود را در جامعه باز کرده است .
هنر ، از جنسیت سر بر می تابد . واژه زنانه گروهبندی دلبخواهی است که مرد سالاری برای ظاهر زن یا رفتار او به کار می برد، به حالتي اطلاق مي‌شود كه آن حالات را نسبتاً زنانه تلقي مي‌كنيم ، ملايم‌ بودن، لطيف بودن واندازه كوچك داشتن . هر چند هنر آنجا که به زنان مربوط می شود ، در طول تاریخ معمولا از سوی اقتدار مردانه کم اهمیت جلوه داده شده است .
این نگرش زمینه را برای به وجود آمدن سلسله مراتب اجتماعی در میان طبقات اجتماعی فراهم کرد. هنرهای زیبا به سمت اشراف و افراد طبقه بالا و آثار کاربردی مختص افراد طبقه پائین شد . نه تنها میان هنر و صنایع دستی گسستی به وجود آمد ، بلکه در این بحث سلسله مراتب هم مطرح شد و هنر شأنی برتر و ذاتاً ارزشمند تر نسبت به صنایع دستی به دست آورد . به این ترتیب ، این طور تلقی می شده که در هنرهای نازل تر ، صنایع دستی _ یا هنرهای تزئینی _ به فعالیت فکری چندانی نیاز نیست و در این گونه هنرها باید بیشتر به فکر تقویت مهارتهای دستی بود . از این رو ، اگر ما فعالیتهای هنری زنان را محدود به هنرهای زنانه و خانگی بدانیم در واقع مانع ورود آنان به قلمرو هنرهای زیبا و فاخر شده ایم . در این سلسله مراتب بخشی از هنرهای تزئینی به زنان واگذار می شود که حسی تر هستند و به زیبائی توجه می کنند . که این امر، نه به خاطر ارزش گذاشتن بر این خصوصیت زنانه ، که با داشتن نوعی حس تحقیر همراه بوده است .
در طول تاریخ هنرمند نابغه به "مرد" گفته می شد و نبوغ امری مردانه بود و از این جهت زنان اگر هم می خواستند مطرح شوند باید ویژگی هایی را از خود بروز می دادند که مستقیما تحت تاثیر جنسیتشان نباشد .
گزيلدا پولاك و دبورا چري دو مورخ هنر زنانه ، درباره‌ي مقام زنان در هنرهاي زيبا، نكته‌اي گفته‌اند: فرهنگ والا ضمن بازنمايي خلاقيت به‌عنوان امري مردانه و پخش تصوير زن به‌عنوان تصويري زيبا براي نگاه تشنه‌ي مردان به‌طور حساب شده‌اي منكر شناخت زنان به‌عنوان توليدكنندگان فرهنگ و معني مي‌شود .
اهمیت تمایز بین هنرهای زیبا و هنرهای تزئینی در ارزشیابی خلاقیت های زنان نقش مهمی دارد . توصیفی که جامعه از زنانگی ارائه می دهد ، نه تنها بر ارزیابی آنچه زنان انجام می دهند ، بلکه بر میزان ارزشی که می توان برای کار آنها قائل شد هم تاثیر می گذارد .

امروزه مشارکت زنان در امور اقتصادی ، به دلیل تعصبات سنتی و قومی ، در بخش های مختلف اقتصادی انکار شده و پنهان مانده است . در ایران ، نقش زنان در فرآیند توسعه ، هنوز به رسمیت شناخته نشده و عموما با مشکلات زیادی رو به رو است .
اشتغال اقتصادی در جامعه ما ناقص است و بخش بزرگی از نیروی انسانی ، یعنی زنان ، از صحنه کار و تولید بیرون اند .
هر چه در یک جامعه ، شمار مصرف کنند گان بالاتر و جمعیت فعال و شاغل کمتر باشد ، اصطلاحا بار تکفل یا میزان وابستگی بیشتر است . برعکس ، هر چه جامعه از نیروی کار افزون تر و مصرف کنند گان کمتری برخوردار باشد ، میزان بار تکفل پایین تر و آثار مثبت اقتصادی-اجتماعی آن ، در جامعه بیشتر خواهد بود . فشارهای ناپیدا ولی سنگینی بر توان ، سلامتی ، و بهداشت روانی گروه شاغلان که عمدتا سرپرست خانوار هم هستند ، دیده می شود . از این رو ، تنظیم و کنترل نوسان های بار تکفل نقش و اهمیتی فراوان در امر توسعه دارد .
وضعیت بار تکفل در جوامع گوناگون متفاوت است و در این تفاوت شبکه ای از عوامل اقتصادی ، جمعیتی ، فرهنگی و اجتماعی دست دارد . در جوامعی با سطح باروری زیاد ، رشد جمعیت بالا ، اشتغال ناقص و نا متناسب ، و با شاخصه تک در آمدی بودن خا نوارها ، میزان فشار بار تکفل بر شاغلان و به ویژه سرپرست های خانوار سنگین است .
عوامل فرهنگی-اجتماعی که ریشه در نهادها ، سنت ها ، و ارزشهای جامعه دارد ، عاملی بسیار مهم در این زمینه می باشد. به ویژه در جامعه ای مانند ایران که برخی ارزشها و هنجارها پیشینه و استواری دیرینه ای دارد ، نقش پاره ای از عوامل فرهنگی-اجتماعی در تاثیر گذاری بر مسئله بار تکفل بسیار پررنگ می شود .

گروهی از عواملی که می تواند بر وضعیت بار تکغل و نوسان های آن تاثیر داشته باشد ، از این قرار است :
تعصب ها و سازه های ذهنی درباره اشتغال زنان در جامعه ، سطح تحصیلات ، انواع شغل ها ، و شیوه نگرش به اشتغال زنان .
عدم حضور جدی زنان ایرانی در فعالیت های تولیدی-اقتصادی بیرون خانه از عوامل مهمی است که ضمن جلوگیری از اشتغال کامل ، میزان بار تکفل را در خانواده ها و جامعه بالا می برد . تقریبا سهم بزرگی از فضای اشتغال در ایران از آن مردان است و بخش کمتری از جمعیت زنان کشور (8/11 درصد در سال 1381) اشتغال مزد بگیر در بیرون از خانه دارند .

از دیدگاه برخی جامعه شناسان ، دو عامل ، مسئله اشتغال زنان را در ایران بیش از هر چیز تحت تاثیر قرار می دهد :
1- تعیین کننده بودن نگرش و شیوه برخورد مردان با اشتغال همسران خود ،
2- اهمیت و تقدس نقش مادری در جامعه .

این دو عامل وضعیتی را پدید آورده است که هنوز در برخی مناطق ایران به مسئله اشتغال زنان با دید منفی و انتقادی نگریسته می شود .
نابرابری جنسیتی یکی از مهمترین مسائل و مشکلات موجود در جامعه است که می تواند نظم اجتماعی ، توسعه ، و حتی ثبات سیاسی جامعه را تهدید کند . نابرابری جنسیتی ، خود تحت تاثیر عواملی چون شهرنشینی و صنعتی شدن در زنان احساس نا برابری پدید می آورد .

اگر بخواهیم تعصب ها و سازه های ذهنی جامعه خودمان را نسبت به اشتغال زنان دسته بندی کنیم، شاید بتوان آنها را در سه دسته زیر جای داد :
1- ارزشها و هنجارهای مذهبی ،
2- سنتهای ملی و آداب فرهنگی دیرینه ،
3- نگرانی های مردانه .

هر چه میزان تحصیلات زن بالاتر باشد ، احتمال ورود او به بازار کار بیشتر خواهد بود ، که در این صورت میزان انتظار و توقع او از جامعه بیشتر است و جایگاه خود را بهتر در جامعه پیدا می کند . ( آن چه که در ایران نیز با توجه به روند افزایش سطح تحصیلات زنان به ویژه در شهرهای بزرگ کم و بیش رخ خواهد داد . )
اشتغال زنان باعث افزایش شناخت آنان نسبت به خود ، که یکی از پایه های عمده سلامت روان است و نیز افزایش احساس رضایت و دریافت پاداش می شود . زنان شاغل بدین وسیله ، امکان انجام فعالیت های مقبول و ارزشمند اجتماعی را ، که سبب افزایش عزت نفس است ، پیدا می کنند .
صنایع دستی با توجه به خصوصیاتی دارد که یکی از راههای مناسب برای اشتغال زایی زنان است .
از جمله خصوصیات صنایع دستی ، نیاز به سرمایه گذاری اندک می باشد ، که با هزینه های کم ارزش افزوده بالایی خواهد داشت و با افزایش توان اقتصادی و رفاه خانوارها ، کاهش فاصله طبقاتی را به دنبال دارد .
از دیگر ویژگی های آن :
1- عجین بودن صنایع دستی با هنر و در نهایت فراهم آمدن محیط کاری پر نشاط
2- پیشگیری از مهاجرت و ایجاد مشاغل کاذب در شهرهای بزرگ
3- وجود مواد اولیه در دسترس
4- حفظ سنت های محلی توسط بومیان هر منطقه ، می باشد .
نکته قابل توجه این است که در این راه ، به ویژه در روندهای هویت گرا ، مناظر بومی و ملی و ابزار و وسایل سنتی ، گلیم و گبه و ترمه و نگارگری ، هر یک به گونه ئی مورد توجه زنان بوده است و در این زمینه ها دست به نو آوری زده اند . آنان همواره به سنت و طبیعت و مناظر بومی ایران توجه می کردند و برای تولید نقوش ، از آنها الهام می گرفتند .

در کنار جنبه های مثبتی که برای اشتغال زنان در حیطه صنایع دستی بر شمردیم ، عوامل دیگری هم وجود دارد که باید در نظر گرفته شود :
با توجه به فصلی بودن صنایع دستی و در دسترس نبودن همیشگی مواد اولیه ، در صورت اشتغال زنان، ممکن است چندین ماه این نیروی کار راکد باقی بماند .
زنان با اشتغال در حیطه هنرهای سنتی ، درگیر نقش های متعددی در زندگی می شوند ، از جمله نقش مادر بودن ، همسر بودن ، نقش اقتصادی داشتن . که در این شرایط میزان ساعت کاری آنها بالا می رود .
بنا به دیدگاه مارکس نقش های اجتماعی که زنان می آموزند ، متمرکز بر توجه به دیگران و مراقبت از آنان است، که می تواند با نقش های حرفه ای آنها در تعارض باشد . در بسیاری از مواقع زنان با کار اضافه ، سعی در کاهش تعارض نقش دارند .
اشتغال در صنایع دستی معمولا به صورت فردی و نا هماهنگ راه به جایی نمی برد و بیشتر به صورت دسته جمعی است.
زنان می توانند با حفظ طرحها و نقش های سنتی از نظر ابعاد ، اندازه و رنگ بندیها ، و در کنار آنها از معیارهایی برای سلایق جدید استفاده کنند .

درنهایت پس از بررسی ها و مطالعاتی که در این زمینه انجام دادم ، به این نتیجه رسیدم که امروزه با پیشرفت اقتصادی در جامعه ، از آنجائیکه یک نفر به تنهایی قادر به پاسخگویی به تمامی نیازهای خانواده نیست ، تقسیم کار تا حدودی انجام گرفته است . صنایع دستی یکی از این راهکارهاست ، اما هنوز دیدگاه سنتی به صنایع دستی و نقش زن در انجام آن وجود دارد .
می توان با امروزی کردن هنرهای سنتی ، آن را در قالب های امروزی در معرض دید عموم قرار داده و به نوعی فرهنگ سازی و سلیقه سازی کنیم . باید با تبلیغ و ارائه آثار جدید به سنت گراها جهت و سلیقه داد . سنت چیزی جز تکرار نیست ، می توان پیشنهاد کرد ، که قسمت های فنی سنت و ایده های امروزی را تلفیق کنیم . این به معنای نابودی صنایع دستی و سنت نیست . مردم تا تغییر و تفاوت را در جامعه نبینند ، قانع نمی شوند . باید به فکر پیشرفت صنایع دستی بود . به نظر من ، صنایع دستی طی چندین سال گذشته ، نه تنها پیشرفت چشم گیری نداشته ، بلکه ارزشهای پیشین آن نیز در اثر تکرارهای ناشی از تعصب در حال کمرنگ شدن می باشد .

Unless otherwise stated, the content of this page is licensed under Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 License