نظر شما دربارة شرح دکتر کلاونی بر کتاب شاینر چیست؟
NAGHD FAGHAT DEFA KARDAN NIST HAR ASAR GHOVAT VA ZAF DARAD KE BAYAD BE HAR DO PARDAKHT.
آیا با این نظر شاینر موافق هستید که «هنرهای زیبا» دستگاهی متفاوت با هنرهای سنتی است؟ چرا؟
از نظر من؛ مرزبندی کردن و ایجاد سلسله مراتب در هنر روش مناسبی نیست و برخورد سلیقه ای را در برخواهد داشت. در دنیای پست مدرن امروزی نیز شاهد آمیختگی مرزها نه فقط در هنر بلکه در همه ی رشته ها ی علمی هستیم. لذا در این مقطع زمانی و دنیای کنونی به نظر می آید نمی توان چندان با نظر شاینر موافق بود.
اگر فضای حاکم بر هر دو دستگاه را با یکدیگر مقایسه کنیم شاید این تفاوت درست باشد چون در دستگاه سنتی معمولا با موتیف ها و المان های آشنا روبرو هستیم و به نوعی ارتباط با گذشته ای دور ودر عین حال مانوس با ما برقرار می گردد ولی به طور کلی نمی توان آنها را کاملا از هم تفکیک کرد چون ممکن است بخش هایی از یکدیگر را به عاریت بگیرند.
با نظر خانم فراحمدی موافق هستید یا نظر خانم قائمی؟ یا با کدام قسمت از کدام نظر موافق هستید؟
خانم قائمی، اگر مرزبندی کردن در هنر روش مناسبی نیست، به نظرتان به چه شیوهای باید دربارة هنر گفتگو کرد؟ آیا به نظرتان «برخورد سلیقهای» در هنر جایی دارد یا نه؟ آیا میشود هنر را به شیوهای سنجید که سلیقهای نباشد؟ آیا اگر هنر را سلیقهای بسنجیم اشتباه کردهایم؟ چرا؟
دلايل ايراد بر قائل شدن سلسه مراتب و مرز بندي در هنر به شرح زير است:
الف- از آنجا كه تلقي ما از هنر و زيبايي از زماني به زمان ديگر، از مكاني به مكان ديگر، از فرهنگي به فرهنگ ديگر و حتي از فردي به فرد ديگر تفاوت مي كند، برخورد سليقه اي و در نظر گرفتن يك الگوي معين (ديكته شده از سوي يك زمان، مكان، فرهنگ و فرد خاص) نقش تعيين كننده پيدا مي كند. از اين رو، افرد خاصي كه مرزبندي ها را انجام ميدهند، داراي قضاوت و پيشداوري هايي هستند كه بر پايه ي پيشينه ي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و حتي ساختار رواني آن فرد شكل مي گيرد.
ب- به نظر ميآيد، هنر هيچ گاه نتوانسته است به سوي استقلال پيش رود، و همواره كاركرد ايدئولوژيكي داشته است. به سخني ديگر، در هر قرني، هنر از ايدئولوژي حاكم بر جامعه اي كه هنرمند در آن بوده، اثر پذيرفته است (رويكرد ديني، سياسي، اقتصادي و اجتماعي حاكم بر هر دوره)، چنان كه مي بينيم حتي در دوره ي مدرنيسم (با وجود ادعاي استقلال، نابگرايي و بي توجهي به نظر مردم ) نيز منافع جامعه ي سرمايه داري در چگونگي پيشبرد هنر نقش داشته است.
ج – حتي منتقدان هنري نيز هنر را به سويي كه خواسته اند كشانده اند. در دوره ي كنوني و حتي در ايران، بسياري از منتقدان هنري كه يك اثر هنري (نقاشي، مجسمه، كتاب، فيلم و غيره) را نقد مي كنند، اغلب خودشان هنرمند نيستند و در رشته هاي ديگر علوم انساني تحصيل كرده اند. در نتيجه، ايده هاي غالب در رشته ي خود را برآثارهنري اعمال ميكنند و بر مسير حركت يك شكل هنري خاص تآثير مي گذارند (رويكرد چند رشته اي و بينا متنيت كه اين روش ناب گرايي، خود ارجاعي و استقلال هنر زيبا را نقض ميكند). بنابراين، متاسفانه، تا به امروز هيچ گاه هنر نتوانسته است، در عمل، سكولار باقي بماند. فقط نام نهادهاي تعيين كننده چگونگي حركت هنري تغيير كرده است (در گذشته، حاميان هنررا فئودال ها و اشراف زادگان تشكيل مي دادند، و ازسده هجدهم به اين سو، موزه ها و نمايشگاه ها و گالري ها). از اين رو، گريز از قضاوت بدون پيشداوري هيچ گاه ممكن نيست و آرزوي آن، نوعي آرمان گرايي به شمار آيد.
در نتيجه، همواره برخورد سليقه اي با هنر و ديگر رشته ها وجود داشته است. اما، مي توان با اعطاي دموكراسي و آزادي به هنر و هنرمند، مقداري از سليقه ي حاكم بر جامعه را كاست و مانع از بروز رويكرد انحصاري در برخورد با هنر شد و اجازه ي رويكرد چند صدايي را در زمينه ي هنر فراهم آورد (هر چند در هيچ جامعه اي، چه غربي و چه شرقي، دموكراسي به مفهوم واقعي اش تا به حال وجود نداشته است).
به نظرمن استقلال هنر فقط یک شعار می تواند باشد وعملا شاهد آن نخواهیم بود که هنر به صورت مستقل حرکت کند.همچنان که در حوزه های دیگر وضع به همین شکل است وشاخه ها آنقدر در هم تنیده شده اند که نمی توان یک رششته را از رشته دیگر مجزا ساخت.
من عقیده دارم اصولا سلیقه مایه اصلی هنر است . اما مطلبی که میتواند مورد بحث باشد قضاوت هنر و هنرمند است ، این مطلب است که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم بر روی اثر و هنرمند میتواند اثرگذار باشد.
بدون شک نمیتوان اثرات محیطی ، اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی را کاملا از هنر جدا کرد بطوری که مایه بسیاری از اثرهای بوجود آمده در طول تاریخ و شاید مشهودتر در عصر کنونی همین عومل بوده اند ، نقد و نفکیک هنر از هر نگاه و جهت گیری که باشد صرفا تا حد ابراز نظر نمی تواند پیش رود و همین طور مرزبندی آن، منتقدان هنری میتوانند به دو گروه باشند ، دسته ای که به نوعی مورخ آثار و هنرمندانند و گروهی که هرچند سعی در نمره دادن به هنر و هنرمند دارند اما صرفا نظر دهنده های هنری هستند و البته بی اثر هم نبوده و با هم سو کردن نظرات مشابه جبهه و قوای موافق و مخالف ساخته و به این شکل تاثیر بر روی هنر و هنرمند خواهند داشت که به نوعی تقسیم بندی سوق پیدا می کند البته تاریخ در دراز مدت هیچگاه وابسته چنین جریاناتی نمی تواند باشد.