مریم قائمی

خلاصه مقاله ديويد كلوني :
از دیدگاه کلونی، نظام نوین هنر با کارکرد ایدئولوژیکی اش، ایده و حرکت جدیدی است که از سوی جامعه سرمایه داری مدرن در غرب رقم خورده است. اگر این دیدگاه درست باشد، تحلیل نقادانه ی کارکرد طبقه بندی های بنیادی نظام نوین هنر در جامعه مدرن جایگزین تعریف و تحلیل مفهومی آنها می شود. پیامد این امر، مشارکت فلاسفه ی هنر در این تحلیل های نقادانه، در کنار دیگر فعالیت های انسانی شان در سطح جهان است.

بخش اول:
پروژه های مربوط به تعریف زیبایی شناسی و ریشه های تاریخی هنرهای زیبا:

در حقیقت مفهوم امروزی هنرهای زیبا مفهوم جدیدی است که خاستگاه آن به سده ی هیجدهم همراه با پیدایش اقتصاد و ساختار اجتماعی نوین در غرب باز می گردد و مضامین کلیدی این هنر نوین عبارت است از: 1- مرتبه اجتماعی هنرمند در مقام انساني مستقل و نابغه که الهام می گیرد. 2- خودبسندگی، خودمختاری و خودارجاعی هنر و رسیدن به کمال درونی اش 3- زیبایی شناسی در مقام قلمرویی مستقل و ارزشمند و تشویق مخاطب برای قضاوتِ بدون پیش داوری های سیاسی، اجتماعی و غیره….

پرداختن به ریشه ی تاریخی نظام نوین هنر، اطلاعات خوبی برای درک مفاهیم ضمنی و ژرفِ نظریه ی تقسیم هنر (ADT) و نیز فهمِ چگونگی عملکرد آنها در فرهنگ غربی و فرهنگ جهانی و همچنین در فلسفه ارائه می دهد.

بخش دوم:
مفاهیم ضمنی نظریه ی تقسیم هنر (ADT) در فلسفه ی هنر:

الف - آیا هنر تعریف پذیر است؟ پاسخ به دليل زير منفي خواهد بود.

از دیدگاه نظریه ی تقسیم هنر (ADT)، هیچ تعریف معین(تعریف جهان شمول و زمانمند) برای هنر وجود ندارد، زیرا تلقی ما از آن در طول زمان و از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر تغییر می کند. از اين رو،فقط می توان سیر تاریخی پیدایش نظام نوین هنر و همچنین هنرهایی را که با ویژگی های خاص خود تحت عنوان هنرهای زیبا شناخته شده اند، بر شمرد.

آنچه مایه ی یکپارچگی نظام نوین است و آن را از نظام های گذشته و معاصر متمایز می کند، کارکرد ایدئولوژیکی آن درون جامعه سرمایه داری است.

ب- معنای کارکرد ایدئولوژیکی نظام نوين هنر چيست؟

1- کارکردایدئولوژیکی نظام نوین ناهمگون و بسیار گنگ مبهم است، زیرا از یک سو قائل به جدایی هر گونه فایده گرایی و بخصوص جنبه ی تجاری است. اما، از سوی دیگر، این جنبش زمانی به وجود آمد که بازار هنر و بنیادهای سهامی و موزه ها جای جامیان گذشته ی هنر را گرفتند و پیامدش، ارزش تجاری و بازاریِ زیادی بود که بر روی آثار هنری بزرگ گذاشته شد. در نتایج، دلایل غیرهنری بسیاری برای پیدایش نظام نوین هنر وجود دارد و یکی از آنها تبلیغ یک ایدئولوژی و همانا فرافکنی مفهوم نظام نوین هنر به دیگر زمان ها و مکان هاست.

2- نظام نوین با ناديده انگاري تفاوت ميان هنرهاي زيبا، بر پیش فرض وحدت میان همه ی آنها(و با نقش ایدئولوژیکی یکسان) استوار است.

3- نظام نوین هنر بطور دلخواه هنر را از صنایع دستی جدا می سازد، اما درعمل برخی آثار دستی (دارای سودمندی بلافصل) را در قلمروی هنرهاي زیبا جای می دهد و معتقد است که باید به قیمت بالا در گالری و نمایشگاه ها به فروش برسند، نه اینکه فقط به دست صنعتگران محلّی ساخته شوند. در نتیجه، آنچه طی فرایند گنجاندن آثار دستی زیبا در مقوله ی هنر تغییر نکرده، کارکرد ایدئولوژیکی هنرهای زیباست.

4- نظام نوین برای هنر استقلال قائل است و آن را از هر گونه سرگرمی و امر مطبوع جدا می سازد.اما، در همین حال، به برخی فیلم ها و رمان های گرافیکی در مقام هنر زیبا توجه می کند. در نتیجه، راهبرداین نظام که در برگیرنده ی بهترین فعالیت های هنری جدید است، طبقه بندی هاي بنیادی این نظام را تغییر می دهد و آنچه باعث ثبات این نظام می شود، نقش اجتماعی آن است نه پیوستگی اش.

5- نظام نوین ماهیتاً هنر را از دیگر جنبه های زندگی جدا می کند و آن را مستقل می داند. از این رو، نمی تواند به سهولت «زیبایی شناسی زندگی روزمره» را که وجه مشخصه ی ژاپن سنتی است، پذیرا باشد. در نتیجه، نگرش ما را نیز دگرگون می سازد، و مانع می شود که هنرهای فرهنگ های سنتی را با توجه به ویژگی خاص آنها در نظر بگیریم.

با تکیه بر دلایل یادشده، کلونی معتقد است : الف- ظهور نظام نوینِ هنر بیانگر اوج عملکردهای هنری انسان جهان شمول نیست. البته، او می افزاید این سخن بدین معنا نیست که هنر نوینِ غربی فایده ی خوبی را در بر نداشته، بلکه باعث پیدایش آثار خالق العاده ای شده است که هیچ گاه نمی توانست به گونه ای دیگر به وجود آید. از این رو، تحلیل نقادانه، و نه تحلیل ماهیت باور یا دیگر تحلیل های شکلی، احتمالاً پرتوی روشنگری بر ماهیت آنها می افکند. ب- کلونی همچنین معتقد است، تعاریف هنر و گمانه هایی که می توان درباره ی «مفهوم ما» از هنر به شیوه ی نظری، بی غرضانه و با نگاه بین فرهنگی ارائه داد، روش هایی برای کمرنگ ساختن تقسیمات در طبقات اجتماعی، جنسیت، نژاد و ثروت که در نظام نوین هنر وجود دارند، به شمار می آیند.

بخش سوم:
زیبایی شناسی، بی غرضی زیبایی شناسانه و هنرمند:

ADT معانی ضمنی مشابهی را برای مفهوم زیبایی شناسی و هنرمند در بر دارد. اصطلاح زیبایی شناسی، یک اصطلاح سودمند و بی غرضی زیبایی شناسانه نيز یک طبقه بندی قوی شمرده مي شود.ایده هایی نظیر: 1- خودمختاری و استقلال زیبایی شناسی 2- جدایی ارزش زیبایی شناسانه از دیگر انواع ارزشها 3- تجربه ی توجه به اشیای زیبایی شناختی به منزله ي تجربه ای خاص و با اهمیت برای انسانها، در نظام نوین که خاستگاهش همان زیابی شناسی است، با اهمیت به شمار می آید. امّا، عموماً چنین چیزی فقط در خصوص هنرها و فرهنگ غربی صادق است.

تعریف ناپذیری زیبایی شناسی خودمختار به خودی خود از تعریف ناپذیری هنر ناشی نمی شود، زیرا منابع بالقوه برای ارائه ی یک تعریف، همواره یکسان نیستند.امّا، اصطلاح زیبایی شناسی حامل دو معناست که از ریشه ی یونانی آن مشتق می شود: 1- سروکار داشتن با چیزی که خوشایند حواس است و آن را تحت تأثیر قرار می دهد و ظاهر یا خصایص تجربه شده ی آن شئ را در بر ندارد. 2- نگرش یا رویکرد ترجیحی اتخاذ شده از سوی هنرمند، صنعتگر و یا گروهی از آنان. در نتیجه، این اصطلاح را می توان هم برای بیرون از نظام نوین هنر و هم برای درون آن بکار بست، زیرا همه ی انسانهای حساس توافق نظر دارند که نوعی خاص از احساس (احساس زیبایی شناختی) با آثار هنرهاي بصری (تصاویر، مجسمه هاا، ساختمان ها، کوزه ها،کنده کاری ها و پارچه ها و غیره…) برانگیخته می شود. در همین حال، مفهوم زیبایی شناسی همچنان کارکرد ایدئولوژیکی خاص خود را در خصوص قلمروی هنر داراست و به عقیده ی من، به همین علت است که توانسته آزاد و رها از ارجاع اصلی اش به تجربه ا ی حسی، حرکت کند.

ایده ی آزادی هنری همچنان قدرت و نیروی خود را حفظ کرده است. طبقه بندی های هنر و ادعای هویت هنری از سوی هنرمند، بیانگر آرزوی بهره مندی از مزایای جهان تجاري کنونی با رویکرد تولید انبوه و تلاش برای شکل دادن به یک آینده ی زنده و پویا (همان آرزوی انسان های عادی دیگر)است. بنابراین، دلیلی برای برتری هنرمند نسبت به زیست شناسان، معلمان، مهندسان، خدمات دهندگان و تاجران وجود ندارد.

بخش چهارم:
فلسفه ی هنر پس از پروژه های تعریف محور:

پرداختن به ریشه های تاریخی نظام نوین هنر و کارکرد آن در مقام ایدئولوژی، دلایل کافی برای رها سازی تلاش جهت تعریف هنر و زیبایی شناسی به شمار می آیند و پرسش های تاریخی و نقادانه در خصوص خاستگاه و کارکرد آن نظام را جایگزین ارائه ي تعریف می کند.

پرسش های نقادانه در خصوص کارکرد واقعی طبقه بندی های نظام نوین در فرهنگ غربی و پیامدهای جهانی آن به خودی خود دستاور بزرگی است. همچنین، بررسی هاي انجام شده در خصوص هنرهای فرهنگ های غیرغربی و انتقال آنها به جهان کنونی تشویق و ترغیب می شود.

کنارگذاشتن تلاش برای ارائه ی تعاریف انتزاعی از مفاهیم هنر و زیبایی شناسی، نه تنها ما را منفعل نمی سازد، بلکه حتی می توان فلسفه ی هنر راملموس تر، در خور توجه تر، اجتماعی تر و با ارتباط بیشتر با عملکرد واقعی نقاشان، موسیقیدانان، شعرا، فیلم سازان و غیره… مطرح کرد.

Unless otherwise stated, the content of this page is licensed under Creative Commons Attribution-ShareAlike 3.0 License