هنرزیبای صنایع دستی چه کسی فکر میکرد که بافندگی جایگاه والایی همانند نقاشی و مجسمهسازی پیدا کند؟ به دستان هنرمندان معاصر، صنایع دستی پیشپاافتاده و معمولی از جایگاه مسابقههای ایالتی و تولید پتوی بچه به خط مقدم (تحولات هنری) ارتقاء پیدا کرده است. اینکه هنرمندان جوان در آثارشان آزادانه از تکنیکهای خیاطی و بافندگی استفاده میکنند تغییری در طرز تلقی مردم از هنر زیبا پدید میآورد. دستکم از لحاظ (حضورشان) در موزه، کارهای دستی در مقایسه با نقاشی و مجسمهسازی مدتها نقشی ثانوی ایفا کردهاند. «صنایع دستی» همواره جنبهای خانگی و محلی داشته است. اکنون با برگزاری نمایشگاهی مهم در این شهر در موزهی هنر و طراحی، چنین تصویر مأنوس و آشنایی درهم میشکند و به این طرز تلقی از صنایع دستی به منزلهی دستاوردی پستتر از هنرهای زیبا پایان میدهد. نمایشگاه «یراق دوزی رادیکال و بافندگی واژگونساز»1 بیست و هفت هنرمند را از هشت کشور دور هم گرد میآورد تا تعریف نخ و مقیاس را توسعه دهند. کارهای به نمایش گذاشته شده طیفی را شامل میشود که از پولورهای ریزبافت تا چیدمانهایی عظیم در ابعاد یک سالن ساخته شده از طناب، کش، سیم و لاستیک متغیر است و موضوعاتی متنوع همچون جنگ، سیاست جهانی و نقشهای جنسیتی دارد. هنرمعاصر با رویکرد «هرچیزی جز سینک آشپزخانه» در محو کردن مرز میان «صنایع دستی» که سنتاً نوعی هنر مردمی قلمداد میشود که نیازی به آموزش رسمی ندارد، و «هنرهای زیبا» که نیاز به تحصیلات دانشگاهی دارد، نقش بزرگی داشته است. همانگونه که سابرینا گِشوانتنِر میگوید: «غالب اوقات، میبینید که فصل مشترکی میان هنرمندانی که بافندگی میکنند و بافندگانی وجود دارد که دارای پیش زمینهی هنرهای زیبا هستند.» صنایع دستی در آمریکا از لحاظ گردآوری شدن در مجموعهها سابقة طولانی و درخشانی داشتهاند. برای مثال مبل شیکر (Shaker) را در نظر بگیرید که فرد سرشناسی مانند آپرا وینفری کلکسیون آن را جمع میکرد. قیمتهای بیسابقهای در حراجیها برای پتوها، جواهرات و سرامیکهای عتیقه پرداخت میشود. شین والتنر از هنرمند لندنی متولد بروکسل میگوید: «سنت صنایعدستی در ایالات متحده قویتر از اروپاست. بخصوص در اروپا تلقی بدی از صنایعدستی وجود دارد و هنوز در مورد آن منفی فکر میکنند.» ردپای این پیشداوریهای منفی را میتوان مستقیماً کاربرد فایدهگرای صنایع دستی در کارهای خانگی جستجو کرد. زنان خانهدار نسل از پی نسل بچه بزرگ کردند و خلاقیت خود را در کارهای خانگی به کار گرفتند، اما برای زنانی که میخواستند هنرمندانی جدی شوند، راه چندان هموار و آسان نبود. در اوایل قرن بیستم، شمار کمی از زنان کوشیدند وارد دانشگاهها شوند و در هر قدم، با موانعی بر سرراه خویش مواجه شدند. امروزه، ممکن است آثار هنرمندان زن به تعصب جنسیتی اشاره داشته باشد، اما همانگونه که دیوید ریور مک فادن، برگزار کنندهی نمایشگاه میگوید این زنان هنرمند دیگر باری سنگین همچون گذشتگان بر دوششان نیست. مثالی عالی در این زمینه «بمباران خودروی مفتولکاری شده» است؛ در این اثر بدنهی زنگزدهی یک خودروی بازیابی شده با شبکهای از طرحهای ظریف، همانند نقوش حنابندی پوست عروسان هندی، سوراخ سوراخ شده است. کال لین هنرمند با مشعل جوشکاری این طرحها را درون فلز ایجاد کرده و یک طرح توریمانند پدید آورده است. پارچهی تورمانند، تداعیکنندهی زنانگی و اغواگری است اما وجهی صنعتی نیز دارد. خانم لین این پیشانگارهی بیننده را درهم میریزد که فقط مردان میتوانند از ابزار جوشکاری استفاده کنند. اثر او احتمالاً به باطن فولادین زنان در زیر ظاهر بیرونیشان هم اشاره دارد. آویزهای دیواری کارسن فاکس الهام گرفته از جواهرات عزاست که زنان دورهی ویکتوریا از موی خود میبافتند. اثر «مفتولکاری مویین شمارهی ۳» باعث میشود بازدیدکنندگان پس از نخستین مواجهه دوباره از خود سؤال کنند که: آیا این موها واقعیاند؟ رشتهها در واقع از جنس سیم هستند، اما مفهوم ضمنی هم دارد که بسیار شخصی است. خانم فاکس دربارهی جواهرات مو چنین مینویسد: «این ابزاری بود که زنان به وسیلة آن، استیصال و تیرهبختیِِ بالقوهشان را خلاقانه در میان رشتهها ابراز میکردند.» امروزه هنرمندان بهراحتی عناصری را از حیطة صنایع دستی به شیوهای وارد آثارشان میکنند که از نظر زنان دهههای ۱۹۵۰، ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در اوج اکسپرسیونیسم انتزاعی کفر به شمار میآمد. چه کسی میتوانست تصور کند که نقاشی در حد و اندازه هلن فرانکن تالر میل بافتنی به دست بگیرد یا قالی را نخکش کند؟ در دههی ۱۹۷۰ همچنانکه تعداد زنانی که آزادانه یا بالاجبار در سراسر جامعه به بازار کار میپیوستند بیشتر میشد، تعداد کمتری وقت میکردند یا تمایلی داشتند که به هنرهای سنتی خانگی بپردازند. خانم گشوانتنر، هنرمند جوان نیویورکی، به دورهای اشاره می کند که او و دیگر زنان برای آموختن خیاطی به مادربزرگهایشان تکیه میکردند و میافزاید: « کل یک نسل از این قضیه به دور ماند.» امروزه، با وجود سرعت دیوانهوار زندگی مُدرن، صنایع دستی یک دورهی نوزایی را تجربه میکند. گشوانتنر و دیگران همچنین به جنبههای جمعی دوخت و دوز اشاره میکنند. برای برگزاری این نمایشگاه، گشوانتنر به ثبتنام داوطلبانی پرداخت که مایل باشند در یک گروه خیاطی شرکت کنند. بازدیدکنندگان موزه میتوانند به این انجمن ملحق شوند و روی پروژههایی نظیر دوختن پتوهایی چهلتکه برای برای گرم نگه داشتن سربازان آمریکایی کار کنند. انجمن در لحظه بدل میشود به نوعی اجتماع و احساسات دوزندگان نیز در کتابی ثبت میگردد. گشتوانتنر تجربهی کارگر ساختمانی بازنشستهای را توصیف میکند که به این انجمن پیوست و همسرش از فراز شانههای او با لبخند کار او را نگاه میکرد. آن زن بعدها چنین نگاشت: «شوهرم پس از سی سال نگاه کردن به من بالاخره دوختودوز را یادگرفت! این نمایشگاه به او الهام بخشید که این کار را امتحان کند!» والتنر که انجمنهای مشابهی را در لندن برپا کرده است انگارهی کُند کردن بازدید از نمایشگاه از طریق مشارکت دادن بازدیدکنندگان را می پسندد. میگوید: «برای رفتن به نمایشگاه یک شیوهی رسمی وجود دارد. وارد نمایشگاه میشوید، به نقاشیها نگاه میکنید، در کافه مینشینید و در پیش از خروج کاتالوگ میخرید.» اما اگر بازدیدکننده را به جمع بافندگان وارد کنید، «در حقیقت این الگو را درهم میشکنید.» «یراق دوزی رادیکال و بافندگی واژگونساز» از طریق نشان دادن وجه خشن و بینظم و ترتیب برداشت منفی از صنایع دستی در غلبه بر این طرز تلقی راهی طولانی میپیماید. هنوز ماهیت فراگیر صنایع دستی و نیز آسانی فراگیری مهارتهای مربوط به آن به طور همزمان مایهی خوشبختی و اسباب تأسف است: مردم برای لذت بردن از اثر نیاز به پیشزمینهی کمی دارند امّا در عین حال، گرایششان این است که آن را نادیده بگیرند. گشوانتنر میگوید: «بزرگترین نقطهی قوت صنایع دستی, بزرگترین نقطه ضعفِ آن نیز به شمار میآید. صنایع دستی میتواند به شیوهای که هیچگاه نقاشی قادر به انجاماش نیست، فایدهگرا باشد». منبع: |
By April Austin, Correspondent Who knew that knitting could rate right up there with painting and sculpture? In the hands of contemporary artists, the humble craft has moved from state fair competitions and baby blankets to cutting-edge status. As young artists freely adapt the techniques of knitting and weaving into their work, a shift is occurring in what people consider fine art. Crafts have long played second fiddle to painting and sculpture, at least as far as museums were concerned. "Crafts" have always had domestic connotations. Now, a landmark exhibition here at the Museum of Arts and Design explodes that homey image, and lays to rest the notion of crafts as inferior to the fine arts. "Radical Lace and Subversive Knitting" brings together 27 artists from eight countries to stretch the definitions of fiber and scale. The work on display ranges from micro-knit sweaters to room-size installations of rope, elastic, wire, and rubber, and tackles issues as varied as war, global politics, and gender roles. Contemporary art, with its everything-but-the-kitchen-sink approach, has played a huge role in blurring the line between "crafts," which traditionally meant folk art that did not require formal training, and "fine arts," which implied a more academic background. American crafts have a noble history as collectibles; think of Shaker furniture collected by such celebrities as Oprah Winfrey. Record prices have been paid at auction for antique quilts, jewelry, and ceramics. "The craft tradition in the US is stronger than in Europe," says Shane Waltener, a Brussels-born, London-based artist. "Craft has quite a bad image, particularly in Europe. There's still a prejudice against it." That bias can be traced directly to craft's utilitarian role in the home. Generations of women raised families and applied their creativity to domestic tasks, but the road was much harder for women who wanted to become serious artists. In the early 20th century, as small numbers of women tried to enter academies, they found obstacles at every turn. Today, women artists may comment on gender bias in their work, but they don't carry the same baggage as their predecessors, says David Revere McFadden, the exhibition curator. Carson Fox's wall hanging was inspired by the mourning jewelry that Victorian women wove from their own hair. "Hair Filigree #3" causes the viewer to do a double take. Is it real hair? The strands are actually wire, but the connotation is very personal. "This was a medium where women expressed themselves creatively, their frustrations and potentially their unhappiness were drawn into the lines of the lace," Ms. Fox writes of the hair jewelry. Artists today readily integrate elements of craft into their work in a manner that would have been anathema to women who came of age in the 1950s, '60s, and '70s, at the height of Abstract Expressionism. Who could imagine a painter of Helen Frankenthaler's caliber picking up knitting needles or deconstructing carpet? In the 1970s, as more women throughout society were entering the workforce, either by necessity or by choice, few had the time or inclination to pursue traditional domestic arts. "It skipped a generation," says Ms. Gschwandtner, a young New York artist, who explains that she and others relied on their grandmothers to teach them knitting. Now, despite the frantic pace of modern life, handicrafts have staged a renaissance. Male artists, too, now feel freer to explore tactile art, especially when they can exploit materials such as underwear elastic (Mr. Waltener's "A World Wide Web"), or cutup dollar bills and lead ribbon (Dave Cole's "The Money Dress," and "Lead Teddy Bear"), or fiber optics (Niels van Eijk's "Bobbin Lace Lamp"). With the infusion of technology, both women and men have become adept at pushing boundaries. The men selected for this show, in particular, appear to prefer tech-intensive projects, using everything from strands of glass and fused layers of porcelain to wrapped wire and laminated fabric. Visitors to the exhibition may not be aware of the finer points of the craft-versus-fine-art debate, but they do respond to the sheer inventiveness of the art. The show is also remarkable because of its accessibility - the basic technique of weaving or knitting is familiar to anyone who's worn a sweater or made a potholder in preschool. A viewer isn't separated from the art in this show by centuries of scholarship or criticism as is common with painting. The excitement comes from seeing how these familiar techniques are reinterpreted in startling or amusing ways. For example, most people remember crocheted doilies that adorned furniture in our grandmothers' day. Using that same technique, Iceland artist Hildur Bjarnadottir created a table cover ringed with 4-inch-tall crocheted skulls, giving a playful, macabre sensibility to an otherwise placid art form. Gschwandtner describes the experience of a retired construction worker who joined the circle while his wife beamed over his shoulder. She later wrote, "My husband learned to knit after 30 years of watching me! The show inspired him to try it!" Christian Science Monitor, 08827729, 2/16/2007, Vol. 99, Issue 57 |
The Fine Art of Crafts
page revision: 24, last edited: 06 Mar 2008 17:13